چگونگی تقویم خواسته در دعاوی غیرمنقول

چگونگی تقویم خواسته در دعاوی غیرمنقول

در هر دعوای حقوقی، خواسته اساسي‎ترين ركن دعوا تلقی می‌شود. صرف ‎نظر از ضرورت دقت در نحوه‎ تعيين خواسته، به دلیل وابستگی سرنوشت دادرسی به درستي و صحت عملكرد خواهان در اين خصوص، تشخيص نوع خواسته از حيث مالی بودن يا ‎غيرمالی بودن و بهای آن در دعاوی مالی، از حيث ميزان هزينه‎های دادرسی، صلاحيت مراجع رسيدگی و قابليت تجديد‎نظر يا فرجام حكم، از اهميت بسياری برخوردار است.

 اصول حاكم بر نحوه‎ تقويم خواسته

اصولي كه پايه و اساس موضوع را تشكيل مي‎دهد عبارتند از:

1- اصلِ مالی بودن هر دعوای حقوقی. 2- اصلِ اختيار خواهان در تعيين ميزان بهای خواسته و 3- اصلِ لزوم پرداخت هزينه در هنگام تقديم دادخواست.

1- اصل مالي بودن هر دعوای حقوقي
حق تضييع‌شده يا انكارشده‎ خواهان، كه موضوع دعوا قرار مي‎گيرد، ممكن است مالي يا غير‎مالي باشد. هيچ‌گونه تعريف خاصي از اصطلاحِ حق يا دعوای مالي، در مقابل حق يا دعوي غير‎مالي، در هيچ‌ کدام از متون قانوني، به دست نمي‎آيد. با اين حال می‌‎توان گفت که: «حق مالي حقي است كه اجراي آن، به طور مستقيم براي دارنده‎ آن ايجاد منفعت قابل تقويم به پول مي‎كند يا اينكه اجراي آن دفع از ضرري مي‎کند كه قابل ارزيابي به پول باشد.»در مقابل تعريف مذكور، حق غير‎مالي حقي است كه:«اجرای آن، مستقيماً ايجاد منفعت قابل تقويم به پول نمي‎كند، اگر چه ممكن است غير‎مستقيم موجب چنين نتيجه‎اي بشود.» بر اين اساس مي‎توان دعوی مالي را، از غيرمالي تشخيص داد. برای مثال دعاوی مالكيت بر اموال، بطلان معاملات يا اسناد، استرداد اسناد، مطالبه اموال و اجرای تعهدات و شروط راجع به اموال، از جمله دعاوی مالي محسوب مي‎شوند؛ چرا که در نتيجه‎ صدور حكم، مال يا حقي كه قابل ارزيابي با پول است، مستقيماً در مالكيت خواهان وارد شده يا از مالكيت وی خارج مي‎شود.

2ـ اصل اختيار خواهان در تعيين ميزان بهای خواسته

ماده 61 قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدني، چنين مقرر داشته‎است كه: «بهاي خواسته از نقطه نظر هزينه ‎دادرسي و امكان تجديد‎نظر‎خواهي، همان مبلغي است كه در دادخواست قيد شده‎، مگر اينكه قانون ترتيب ديگر معين كرده‎ باشد.»

3 ـ اصل لزوم پرداخت هزينه دادرسي در هنگام تقديم دادخواست

اين اصل از بند یک ماده 53 و ماده 503 قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدني استخراج مي‎شود. ياد‎آوري اين نكته ضروري است كه اگرچه عدم اجراي كامل اين تكليف، مانع ثبت دادخواست نخواهد بود، اما دادخواست مطروحه، تا پرداخت كامل هزينه ‎دادرسي يا صدور حكم اعسار خواهان از پرداخت هزينه دادرسي، به جريان نخواهد افتاد. بديهي است كه مقوله‎ ثبت دادخواست و تكليف لزوم پرداخت هزينه، هيچ‌گونه منافاتي با يكديگر نداشته و ضمانت اجرای عدم پرداخت هزينه در هنگام ثبت دادخواست، توقيف آن خواهد بود. همچنین روشن است که مسایلي همچون شخصيت، مليت، تعداد، جنسيت و هويت خواهان، اصولاً هيچ تاثيری در اين امر ندارد؛ مگر آنكه قانون ترتيب ديگری مقرر كرده ‎باشد.

 استثنائات وارده بر اصول فوق

ماده 62 قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدني و ماده 3 قانون نحوه‎ وصول برخي از در‎آمدهاي دولت و مصرف آن در موارد معين، به بيان مواردی از تكليف خواهان در نحوه‎ تقويم خواسته پرداخته‎‎اند.

1ـ خواسته وجه نقد

به موجب بند یک ماده 62 قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدني، چنانچه خواسته وجه نقد باشد، بهاي آن عبارت است از مبلغي كه خواهان خود را محق در مطالبه‎ آن مي‎‎داند بنابراين سبب دعوي هر ‎چه ‎كه باشد، هيچ تاثيري در تكليف خواهان ندارد و دادگاه نيز جز در خصوص مبلغي كه در ستون خواسته به عنوان اصل خواسته آمده‎ است، حق صدور حكم ندارد. بديهی است كه هزينه‎های دادرسی تابع نصاب ميزان خواسته ‎است. تبصره یک: چنانچه حقوق مورد ادعای خواهان، عوضِ منافعي بوده كه بعد از زمان تقديم دادخواست حاصل شده و اين موضوع مورد درخواست خواهان قرار گرفته‎ باشد (ماده 515 قانون آیین دادرسی مدنی)، در اين صورت پس از تعيين ميزان اجرت‎المثل و صدور حكم، خواهان مكلف است هزينه دادرسي خواسته‎ مذكور را پرداخت کند. تبصره 2: چنانچه خواسته‎ دعوا مطالبه‎ خسارات از هر نوع آن بوده و ضمن رسيدگي به اصل دعوی راجع به مالكيت بر مال يا حق منشاء دعوی، كه به سبب يا واسطه آن ادعای استحقاق دريافت خسارات مي‎شود، مطرح شده‎ باشد، در اين صورت چنين خواسته‎ای از جمله‎‎ فروع دعوی تلقي شده و تابع حكمِ مقرر در بند ج ماده 331 قانون آیین دادرسی مدنی میشود. تبصره 3: هزينه دادرسي مرحله‎ تجديدنظر، در دعاوي با خواسته‎ وجه نقد، تابع نصاب محكوم‎به است؛ نه نصاب خواسته.بنابراين تجديد‎نظر‎خواه، تكليفي در پرداخت هزينه ‎دادرسي قسمتي از خواسته كه نسبت بدان تجديد‎نظر‎خواه نيست، ندارد. به عنوان مثال، در دعوایی به خواسته مطالبه 20 میلیون تومان كه دادگاه دعوا را نسبت به نيمي از خواسته پذيرفته و نسبت به نيمي ديگر رد کرده است، هريك از متداعيين، كه از حكم صادره تجديد‎نظر‎خواهي کنند، تنها مكلف به پرداخت هزينه تجديد‎نظر‎خواهي نصفِ رقمِ مندرجِ در ستون خواسته خواهند بود (صراحت بند‎هاي یک مواد 331 و 367 قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدني)با اين حال بايد توجه داشت كه در چنين مواردی قابليت تجديد‎نظر‎خواهي يا فرجام‎خواهي، تابع نصاب خواسته است، نه محكوم‎به. تبصره 4: چنانچه ضمن اصل دعوی راجع به مطالبه‎ وجه نقد، مطالبه‎ خسارات ناشي از كاهش ارزش پول، مطرح شود، ميزان هزينه‎ دادرسی و قابليت تجديد‎نظر‎خواهی و فرجام‎خواهی از رای تابع نصاب اصل خواسته است. بنابراين ميزان مبلغ خسارات ناشی از كاهش ارزش پول، هرگز در موارد فوق تاثيري نداشته، عنوان فرع دعوا را دارا بوده و از حيث امور فوق تابع اصل دعوی است.

2 ـ خواسته پول خارجي

چنانچه خواسته پول خارجي باشد، خواهان مكلف است كه بهای خواسته را، بر مبناي نرخ رسمي پول خارجي، كه توسط بانك مركزي اعلام مي‎شود، در هنگام تقديم دادخواست، تقويم کرده و بر آن اساس هزينه ‎دادرسي را پرداخت کند. (فراز دوم از بند یک ماده 62 قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدني) تفاوت نرخ رسمي پول خارجي با نرخ غير‎رسمي آن، هيچ تاثيري در تكليف خواهان نداشته، از اين حيث برای خوانده نيز حقی متصور نيست.

3 ـ خواهان‌های متعدد

هرگاه چند خواهان، هر يك مدعی نسبتی از كل طلب باشند، بهای خواسته حاصل جمع كلِ طلبِ خواهان‌هایی است كه در يك دادخواست مبادرت به دادخواهي کرده‌اند. بنابراين احكام وارده بر ميزان بهای خواسته، بر حاصل جمع خواسته تمام خواهان‌ها بار مي‎شود. (بند 2 ماده 62 قانون آیین دادرسی مدنی) همچنين است هر‎گاه خواندگان متعدد، هر يك به نسبت معيني از كل خواسته مسئوليت داشته ‎باشند يا اينكه دعاوی متعددی با منشا واحد يا دارای ارتباط تام، در يك دادخواست مطرح شوند.

4 ـ منافع حقوق قابل استيفا در مواعد معين يا مادام‎العمر

به موجب بند 3 ماده 62 قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدني چنين مقرر شده ‎است كه:«در دعاوي راجع به منافع و حقوقي كه بايد در مواعد معين استيفا يا پرداخت شود، بهاي خواسته عبارت است از حاصل جمع تمام اقساط و منافعي كه خواهان خود را ذي‎حق در مطالبه آن مي‎‎داند. در صورتي كه حق نامبرده، محدود به زمان معين نبوده يا مادام‎العمر باشد، بهاي خواسته مساوي است با حاصل جمع منافع 10‎ سال يا آنچه كه ظرف 10‎ سال بايد استيفاء كند.» با لحاظ تقسيم‌بندي كلي خواسته به پول و غير پول، مفاد بند مذكور حكايت از آن دارد كه: اگر خواسته مورد مطالبه وجه نقد (تحت هر عنوان و به هر سبب) باشد، جمع كل اقساط، بهای خواسته و در عين حال اصل خواسته تلقي مي‎شود. بديهي است اقساط، زمان طرح و تقديم دادخواست تا اجراي حكم نيز، با تقاضای خواهان مي‎تواند مورد لحوق حكم قرار گيرد. ( ماده 515 قانون آیین دادرسی مدنی)چنانچه استحقاق مطالبه وجه، مقيد به زمان خاصي نباشد يا اينكه مادام‎العمر باشد، بهاي خواسته جمع اقساطي است كه ظرف 10 سال وصول خواهند شد.چنانچه حق مورد مطالبه، وجه نقد نباشد، تعيين بها، فقط از حيث هزينه دادرسي و صلاحيت موثر خواهد بود. به عنوان مثال، در دعواي الزامِ خوانده به اجراي مفادِ يك قرارداد دایر بر تسليم حق انتفاع يا ارتفاق به نحو مادام‎العمر يا نامحدود، اگر چه خواهان مكلف به درجِ جمع بهای 10 سالِ حق در ستون خواسته است اما در تعيين ارزش و تقويم آن مختار خواهد بود.

5 ـ اعتراضِ خوانده به بهای خواسته

از ديگر مواردی كه دايره‎ اختيار خواهان در تعيين بهاي خواسته‎ راجع به اموال را، محدود کرده، حق اعتراض خوانده و قابليت پذيرش و ترتيب اثر دادنِ بدان، تحت شرايط خاصي است كه در بند 4 ماده 63 قانون آیین دادرسی مدنی آمده است.

شرايط لازم برای پذيرش اعتراضِ خوانده و سپس تغيير نصاب خواسته و الزام خواهان به پرداخت مابه‎التفاوت هزينه دادرسی، به شرح زير است:

الف: ميزان بهای خواسته‎ای كه توسط خواهان تقويم شده‎ است، كمتر از نصاب دعاوی قابل تجديد نظر يا قابل فرجام باشد.ب: بهای خواسته، بنا بر ادعاي خوانده، بيش از نصاب دعاوی قابل تجديد نظر يا قابل فرجام باشد. ج: خوانده تا نخستین جلسه دادرسي ايراد مذكور را مطرح کند. طرح ايراد بعد از ورود دادگاه به ماهيت امر و استماع اظهارات متداعيان ولو آنكه جلسه نخست هنوز به پايان نرسيده باشد، موجه به نظر نمي‎رسد، بنابراين خوانده مكلف است چنانچه به نصاب خواسته ايرادی دارد، ايراد خود را ولو در جلسه نخست دادرسي قبل از دفاع در ماهيت دعوی مطرح کند.د: ايراد مطروحه بنا بر نظر كارشناس، وارد باشد. در اينجا ذكر نكاتي چند لازم است: برخلاف آنچه كه در ماده 27 لايحه قانوني تشكيل دادگاه‌هاي عمومي مصوب سال 1358 و ماده 88 قانون آیین دادرسی مدنی سابق آمده و به موجبِ آن، قاضي مختار در رسيدگي به ادعا، بناب ر ادله و مدارك موجود و عندالزوم جلب نظر كارشناس بود، در ماده 63 قانون آیین دادرسی مدنی فعلی، ارجاع امرِ تعيين بهای خواسته به كارشناس، به عنوان یک تكليفِ قانوني براي قاضي قرار داده ‎شده ‎است. اگرچه مطابقت ادعای خوانده با نظر كارشناس، از حيث رقم خواسته ضرورت ندارد، اما ارزش اعلام‌شده توسط كارشناس نيز باید در مقايسه و مقابله با بهاي خواسته‎ اعلام‌شده توسط خواهان، موثر در مراحل دادرسي باشد.پرداخت هزينه‎ كارشناسي، بنا بر قواعد راجع به دادرسي، بر عهده مدعيِ امر، كه در اينجا خوانده‎ است، خواهد‎ بود .در صورت عدم پرداخت هزينه كارشناسی، كارشناسي از عداد دلایل خارج می‌شود و چاره‎اي جز اكتفا به بهاي خواسته‎ اعلام‌شده توسط خواهان وجود ندارد.

چنانچه خواندگان متعدد باشند، طرح ايراد از ناحيه يكي از خواندگان نيز، براي دادگاه ايجاد تكليف در رسيدگي مي‎کند. اتفاق نظر و اجتماع خواندگان بر اين امر، ضرورت ندارد. دايره شمول بند 4 ماده 62 و ماده 63 قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدني، تمامي انواع خواسته‎هاي مالي غير پول (داخلی يا خارجي) را در بر مي‎گيرد. بنابراين دعاوی با خواسته‎ اجراي تعهدات مالي از نوع انجام فعل يا ترك فعل، مطالبه مثل يا عين اموال و دعاوي راجع به عين، منافع يا ساير حقوقِ راجع‎ به اموال غير منقول يا منقول از هر نوع آن (جز آن دسته از دعاوی كه به حكم قانون، غيرمالي محسوب مي‎شوند) مشمول احكام قانوني فوق می‌شوند. چنانچه در يك دادخواست، خواسته‎های متعدد مطرح شده باشند، خوانده حق دارد نسبت به بهاي هر يك از خواسته‎ها، با لحاظ شرايط فوق، ايراد کرده يا اينكه نسبت به بعضي از خواسته‎ها ايراد کرده و نسبت به بعضي ديگر ايراد نکند.

6 ـ دعاوي مالي راجع به اموال غير منقول

چنانچه خواسته، از جمله دعاوي مالي راجع به اموال غير منقول باشد، اگرچه بهاي خواسته از نقطه نظر صلاحيت همان است كه خواهان در دادخواست معين كرده و خوانده نيز وفق شرايطي كه در بند قبل آمد، حق اعتراض بدان را دارد اما با اين حال، هزينه دادرسي اين‌گونه دعاوي باید حداقل بر اساس قيمت منطقه‎ای مال غيرمنقول پرداخت شود.

بديهي است چنانچه نصاب خواسته، بيشتر از ارزش منطقه‎اي ملك باشد، محلي براي بحث در اين خصوص باقي نمي‎ماند . (بند 13 ماده 3 قانون نحوه وصول برخي از درآمدهاي دولت و مصرف آن در موارد معين مصــوب سال 1373)

7 ـ خواسته‎‎اي كه ارزش آن نامشخص است

بند 14 ماده 3 قانون نحوه وصول برخي از در‎آمدهاي دولت و مصرف آن در موارد معين مصوب سال 1373 چنين مقرر مي‎دارد:

«در صورتي كه قيمت خواسته، در دعاوي مالي در موقع تقديم دادخواست، مشخص نباشد، مبلغ 2000 ريال تمبر الصاق و ابطال مي‎شود و بقيه هزينه دادرسي، بعد از تعيين خواسته و صدور حكم دريافت خواهد شد و دادگاه مكلف است قيمت خواسته را قبل از صدور حكم مشخص کند.»

8 ـ دعوایي كه خواسته‎ آن تقويم نشده‎ باشد

در صورتی كه خواسته‎ دعوي تقويم نشده ‎باشد و خواسته به عنوان خواسته‎ غيرمالي محسوب شده و پرونده به هر علت به دادگاه تجديد‎نظر ارسال شود و اين امر مورد ايراد دادگاه تجديد‎نظر قرار گيرد، كيفيت رفع نقص، نحوه‎ تقويم خواسته و حقوق خوانده‎ دعوي نسبت به آن، همان است كه در قوانين راجع به مرحله بدوي آمده است.

با اين حال نكته‎ حایز اهميت قضيه اين است كه اقدامات ياد شده، تحت نظارت دادگاه تجديد‎نظر صورت خواهد گرفت و چنانچه بهاي خواسته كمتر از نصاب مقرره برای دعاوی قابل تجديد‎نظـر باشد، دادخواست تجديد‎نظر رد خواهد شد.

برگرفته از روزنامه حمایت (تاریخ انتشار 1393/11/29)