رای وحدت رویه 667 – 1383/4/23
نقل از شماره 17319-24/5/1383 روزنامه رسمي
شماره 2341 / هـ 21/5/1383
پرونده وحدت رويه رديف: 81/26 هيئت عمومي
بسمه تعالي
محضر مبارك حضرت آيت الله محمدي گيلاني دامت بركاته
رياست محترم هيئت عمومي ديوان عالي كشور
احتراماً به استحضار مي رساند:
در خصوص جايگاه قضايي دادسراي نظامي نسبت به دادگاه عمومي و همطرازي و ايجاد اختلاف در صلاحيت و نحوه حل اختلاف بين آن ها با استنباط از قوانين مربوطه از جمله ماده 28 قانون آئين دادرسي دادگاه هاي عمومي و انقلاب در امور مدني در پروند ههاي متعددي از شعب ديوان عالي كشور احكام متفاوتي اصدار يافته كه به عنوان نمونه دو رأي از آراي مختلف به شرح ذيل آورده مي شود:
الف: به موجب دادنامه شماره 1352 مورخ 15/7/1380 صادره از شعبه سوم دادگاه عمومي بانه درخصوص شكايت آقاي محمد علي محمد پور عليه مأمورين انتظامي داير بر ايراد ضرب و جرح عمدي به لحاظ وقوع احتمالي بزه در حين انجام وظيفه مستنداً به ماده يك قانون دادرسي نيروهاي مسلح به صلاحيت دادسراي نظامي سقز و بانه مستقر در سقز، قرار عدم صلاحيت صادر گرديده، سپس داديار دادسراي نظامي سقز و بانه با اين استدلال كه: جرم نيروي انتظامي بر فرض صحت در مقام ضابط دادگستري اتفاق افتاده و رسيدگي به آن در صلاحيت دادگاه هاي عمومي است و دادسراي نظامي دراين مورد تكليفي ندارد و به استناد تبصره 2 ماده يك قانون دادرسي نيروهاي مسلح مصوب 64 و بند 8 ماده 4 قانون نيروهاي انتظامي مصوب 69 معتقد به صلاحيت دادگاه عمومي بانه بوده و در اجراي ماده 33 قانون تشكيل دادگاه هاي عمومي و انقلاب مصوب 73 پرونده جهت حل اختلاف به ديوان عالي كشور ارسال و به شعبه سي و دوم ارجاع گرديده، شعبه مذكور طي دادنامه شماره 452/32 مورخ 29/8/1380 به شرح ذيل انشاء رأي نموده است:
«در خصوص اعلام اختلاف حادث بين محاكم عمومي بانه و دادسراي نظامي سقز و بانه در رسيدگي به شكايت آقاي محمد علي محمد پور عليه مأمورين انتظامي دائر به ايراد ضرب و جرح عمدي، نظر به اينكه اختلاف حاصله بين دادگاه عمومي بانه و دادسراي نظامي بانه، دو مرجع قضايي هم عرض نيستند و مادتين 27 و 28 قانون آئين دادرسي دادگاه هاي عمومي و انقلاب در امور مدني، اختلاف بين دادگاه ها را قابل حل در مرجع حل اختلاف مي داند، عليهذا پرونده قابليت طرح در ديوان عالي كشور را نداشته و به مرجع مربوطه اعاده مي گردد» .
ب – به موجب رأي شماره 494 مورخ 23/11/1379 صادره از دادگاه عمومي رشتخوار درخصوص اتهام ايراد ضرب و جرح از ناحيه تعدادي از بسيجيان روستان امين آباد نسبت به شكات پرونده به لحاظ اين كه متهمان اعضاء بسيج و در حين انجام مأموريت با شكات درگير شده اند و با توجه به صلاحيت دادسراها و دادگاه هاي نظامي به استناد مصوبه شماره 3619 /ق مورخ 23/5/1373 مجمع تشخيص مصلحت نظام و ماده 33 قانون تشكيل دادگاه هاي عمومي و انقلاب قرار عدم صلاحيت به شايستگي دادسراي نظامي خراسان صادر نموده است سپس پرونده در دادسراي نظامي خراسان مطرح و برابر قرار مورخه 28/7/1380 در مورد تيراندازي به لحاظ عدم ارتباط با ايراد ضرب و جرح و منازعه به منع پيگرد اظهارنظر نموده و در مورد منازعه به لحاظ اينكه بزه مزبور از جرائم خاص نظامي و انتظامي نبوده و به سبب خدمت تلقي نگرديده قرار عدم صلاحيت به اعتبار رسيدگي دادگاه هاي عمومي رشتخوار صادر كرده است.
نهايتاً پرونده به دستور دادگاه عمومي رشتخوار جهت تعيين مرجع صالح به ديوان عالي كشور ارسال و حسب الارجاع در شعبه 27 ديوان عالي كشور مطرح و شعبه مذكور طي دادنامه شماره 1051 مورخ 22/9/1380 به شرح ذيل انشاء رأي نموده است: «ضمن تأييد رأي دادگاه عمومي بخش رشتخوار با اعلام صلاحيت رسيدگي دادسراي نظامي استان خراسان حل اختلاف مي گردد» .
علاوه بر موارد فوق الذكر شعبه سي و دوم ديوان عالي كشور طي دادنامه هاي شماره 299/32 مورخ 30/5/1380 و 66/32 مورخ 31/2/1381 و 67/32 مورخ 31/2/1381 در موارد مشابه رأي بر غير قابل طرح بودن موضوع در ديوان عالي كشور صادر نموده و شعب سي و يك و چهلم ديوان عالي به ترتيب طي دادنامه هاي شماره 1288/31 مورخ 16/11/1379 و 691/31 مورخ 17/7/1380 و 806/40 مورخ 27/11/1380 در موارد مشابه موضوع را قابل طرح تشخيص و مرجع صالح را تعيين نموده اند.
ملاحظه مي فرمایيد كه از چند شعبه ديوان عالي كشور با استنباط از مواد 27 و 28 قانون آئين دادرسي دادگاه هاي عمومي و انقلاب در امور مدني، در مقام حل اختلاف و تعيين مرجع صالح آراي متفاوتي صادر گرديده است.
لذا به استناد ماده 270 قانون آئين دادرسي دادگاه هاي عمومي و انقلاب در امور كيفري و به منظور ايجاد وحدت رويه قضايي، تقاضاي طرح موضوع را در هيئت محترم عمومي ديوان عالي كشور دارد.
معاون اول دادستان كل كشور – محمد جعفر منتظري
به تاريخ روز سه شنبه: 23/4/1383 جلسه وحدت رويه قضايي هيئت عمومي ديوان عالي كشور به رياست حضرت آيت الله محمد محمدي گيلاني رئيس ديوان عالي كشور و با حضور جناب آقاي محمد جعفرمنتظري معاون اول دادستان محترم كل كشور و جنابان آقايان رؤسا و مستشاران و اعضاء معاون شعب حقوقي و كيفري ديوان عالي كشور تشكيل گرديد.
پس از طرح موضوع و قرائت گزارش و استماع بيانات جناب آقاي محمد جعفر منتظري معاون اول دادستان محترم كل كشور مبني بر: « … درخصوص پرونده وحدت رويه رديف: 81/26 راجع به آراي متفاوت شعب: 27 و 32 ديوان عالي كشور، در مورد جايگاه قضايي و همطرازي دادسراي نظامي و دادگاه عمومي، نظريه دادستان محترم كل كشور، حضرت آيت الله نمازي به شرح ذيل اعلام مي گردد: «هرچند از نظر اصول و قواعد كلي، دادگاه نسبت به دادسرا در رتبه بالاتري قرار دارد، لكن با توجه به قوانين و مقررات موجود، دادگاه عمومي در مقام رسيدگي به امور كيفري كه فاقد مراحله دادسرايي مي باشد، داراي دو حيثيت است: يكي حيثيت تحقيق و جمع آوري مدارك و دلايل جرم به جايگزيني دادسرا و ديگري حيثيت محاكمه و انشاء رأي كه به لحاظ حيثيت اولي همانند دادسراي نظامي عمل ميكند و لذا وقتي موضوعي در مرحله تحقيق در دادسراي نظامي توسط دادستان يا بازپرس منتهي به صدور قرار عدم صلاحيت شود و به دادگاه عمومي ارسال گردد، دادگاه بايد اثباتاً يا نفياً نسبت به صلاحيت خود اتخاذ تصميم نمايد و در صورت اختلاف طبق ماده: 28 ق . آ . د . م به ديوان عالي كشور ارسال و حل اختلاف گردد. در غير اين صورت راهي براي مواردي كه دادستان يا بازپرس نظامي خود را صالح به رسيدگي ندانسته و مجاز به ورود در موضوع ندانند، نخواهد بود و دليلي هم براي لزوم تبعيت دادسراي نظامي از دادگاه عمومي كه هريك داراي صلاحيت ذاتي خاصي هستند در اختلاف صلاحيت وجود ندارد» بنابه مراتب مذكور رأي شعبه: 27 ديوان عالي كشور مورد تاييد مي باشد» . مشاوره نموده و اكثريت بدين شرح رأي داده اند.
رديف: 81/26 هيئت عمومي
رأي شماره: 667-23/4/1383
رأي وحدت رويه هيئت عمومي ديوان عالي كشور
هرچند با تأسيس دادگاه هاي عمومي درهر حوزه قضايي، رسيدگي به كليه امور مدني و جزايي و امور حسبيه با لحاظ قلمرو محلي به دادگاه هاي مزبور محول گرديده ولي با توجه به تفويض اختيارات دادستان عمومي به رؤساي محاكم عمومي و انقلاب و روساي دادگستري شهرستان ها (تبصره ذيل ماده 12 قانون تشكيل دادگاه هاي عمومي و انقلاب و ماده 14 آئين نامه اجرايي قانون مذكور) و امكان انجام تحقيقات، زير نظر حاكم دادگاه، وسيله قضات تحقيق و ضابطين دادگستري (تبصره ذيل ماده 14 قانون مرقوم)، اهميت نقش دادسراها و ضرورت تفتيش جرائم و تحقيقات مقدماتي جهت اتخاذ تصميم قانوني، كماكان به قوت خود باقي است كه درحال حاضر در محاكم نظامي، توسط دادستان نظامي با رعايت مقررات قانون آئين دادرسي كيفري مصوب 1290 و در دادگاه هاي عمومي طبق مقررات آئين دادرسي دادگاه هاي عمومي و انقلاب در امور كيفري مصوب 1378 توسط مراجع ذيربط صورت مي پذيرد و چون دادستان نظامي به حكم قسمت اخير اصل 172 قانون اساسي، بخشي از قوه قضائيه كشور بوده و در معيت دادگاه هاي نظامي انجام وظيفه مي نمايد و با عنايت به منزلت ديوان عالي كشور و تشكيل آن به منظور نظارت بر حسن اجراي قوانين و ايجاد وحدت رويه قضايي (اصل 161 قانون اساسي) ، به نظر اكثريت قاطع اعضاي هيئت عمومي ديوان عالي كشور، اختلاف نظر دادستاني نظامي و دادگاه هاي عمومي در صلاحيت رسيدگي به جرائم، وفق ماده 28 قانون آئين دادرسي دادگاه هاي عمومي و انقلاب در امور مدني، قابل طرح در ديوان عالي كشور بوده و رأي شعبه بيست و هفتم ديوان عالي كشور كه متضمن اين معني است، صحيح تشخيص مي گردد. اين رأي طبق ماده 270 قانون آئين دادرسي دادگاه هاي عمومي و انقلاب در امور كيفري در موارد مشابه براي شعب ديوان عالي كشور و دادگاه ها لازم الاتباع است.