رای وحدت رویه 580 – 1371/11/27
خلاصه رای: چنانچه دادگاه کیفری یک در مقام تجدیدنظر حکم دادگاه کیفری 2 را به استناد عدم صلاحیت این دادگاه نقض کند و سپس بر طبق ماده 7 قانون تشکیل دادگاه های کیفری یک و دو رسیدگی اولیه را انجام دهد و حکم مقتضی صادر نماید در چنین حالتی حکم دادگاه کیفری یک مانند سایر احکام ماهوی اولیه دادگاه مزبور و در موارد مذکور در مادتین 6 و 8 قانون تعیین موارد تجدیدنظر قابل رسیدگی تجدیدنظر در دیوان عالی کشور است.
روزنامه رسمي 14013-1372/1/31
شماره 1574 / هـ 1371/12/23
پرونده وحدت رويه رديف: 71/74 هيئت عمومي
رياست محترم هيئت عمومي ديوان عالي كشور
احتراماً به استحضار مي رساند: شعب 20 و 31 ديوان عالي كشور در استنباط از مادتين 2 و 3 قانون تعيين موارد تجديدنظر احكام دادگاه ها و نحوه رسيدگي آن ها مصوب 14 مهرماه 1367 مجلس شوراي اسلامي راجع به قابل تجديدنظر بودن احكام دادگاه هاي كيفري 2 را از جهت فقدان صلاحيت نقض نموده و با اعلام عدم صلاحيت دادگاه هاي كيفري 2 رأساً به پرونده رسيدگي و به عنوان دادگاه كيفري يك حكم اوليه انشاء نموده اند رويه هاي مختلفي اتخاذ كرده اند و طرح اين موضوع در هيئت عمومي بر طبق ماده واحده قانون وحدت رويه قضايي مصوب 7 تيرماه 1328 براي ايجاد رويه واحد ضروري است خلاصه پرونده هاي مزبور و آراء مربوطه به اين شرح است:
1-به حكايت پرونده كلاسه 23/20/3810 شعبه بيستم ديوان عالي كشور و سوابق مربوطه آقاي محمود اسمعيلي پور به دادسراي عمومي بابلسر شكايت كرده كه آقايان حسن متمني و عباس خبازيان با شركت يكديگر مرتكب كلاهبرداري شده و اتومبيل بنز 190 شماره 57388 – تهران ب متعلق به او را كه به مبلغ سه ميليون و چهارصد هزار ريال خريده بود برده و فروخته اند – دادسراي عمومي بابلسر پس از رسيدگي و تنظيم كيفرخواست، پرونده را براي رسيدگي به جرم كلاهبرداري به دادگاه كيفري 2 بابلسر فرستاده و دادگاه حكم غيابي شماره 18-70/1/14 را طبق ماده 116 قانون تعزيرات بر محكوميت هريك از متهمان به تحمل شش ماه حبس و 50 ضربه شلاق و استرداد اتومبيل به شاكي صادر نموده است – محكوم عليهما براين حكم اعتراض كرده و دادگاه كيفري 2 بابلسر پس از رسيدگي به شرح دادنامه شماره 1132-70/7/29 حكم غيابي را نسبت به حسن ممتني تأييد كرده و نسبت به عباس خبازيان فسخ نموده و برائت او را اعلام داشته است آقاي حسن ممتني از اين حكم در مورد محكوميت خود و شاكي خصوصي از لحاظ برائت عباس خبازيان تجديدنظرخواسته اند – شعبه دهم دادگاه كيفري يك ساري كه مرجع رسيدگي تجديدنظر بوده بزه انتسابي به حسن متمني وعباس خبازيان را مشمول ماده يك قانون تشديد مجازات مرتكبين ارتشاء و اختلاس و كلاهبرداري مصوب 28 شهريور 1364 مجلس شوراي اسلامي و تصويب نهايي مجمع تشخيص مصلحت نظام اسلامي مورخ 15 آذرماه 1367 دانسته و به شرح رأي شماره 368-71/1/16 حكم صادر از دادگاه كيفري 2 بابلسر را از جهت فقدان صلاحيت دادگاه بر طبق بند د ماده 7 قانون تشكيل دادگاه هاي كيفري 1 و2 مصوب 1368 نقض و عدم صلاحيت دادگاه مزبور را اعلام و سپس براي رسيدگي به موضوع تعيين وقت نموده و به دلايل شاكي رسيدگي كرده و متهمان را مجرم و شريك در جرم شناخته و حكم شماره 1217-71/4/17 را به استناد ماده اول قانون تشديد مجازات مرتكبين ارتشاء و اختلاس و كلاهبرداري و رعايت ماده 20 قانون راجع به مجازات اسلامي صادر نموده و علاوه بر رد مال به صاحبش هريك از متهمان به پرداخت سه ميليون و چهارصد هزار ريال جزاي نقدي و تحمل يك سال حبس تعزيري محكوم شدهاند محكوم عليهما از اين حكم تجديد نظرخواسته اند و رسيدگي به شعبه 20 ديوان عالي كشور ارجاع شده و رأي شعبه 20 ديوان عالي كشور با شماره 712/20-71/9/24 به اين شرح صادر گرديده است. « با وجود اينكه تشديد مجازات تجديدنظرخواهان و صدور حكم به يكسال حبس برخلاف اصول و مقررات ماده 348 قانون آیين دادرسي كيفري است از اين جهت كه حكم تجديدنظرخواسته در مقام رسيدگي به درخواست تجديدنظر صادر گرديده و طبق تبصره ماده 35 قانون تشكيل دادگاه هاي كيفري 1 و 2 منحصراً از طرف دادستان كل و رئيس ديوان عالي كشور قابل اعتراض است و مقامات مزبور نيز درخواستي نكرده اند و درخواست به جهت مذكوره قابل طرح در ديوان عالي كشور نيست پرونده اعاده مي شود»
2-به حكايت پرونده كلاسه 5-31-379 شعبه سي و يكم ديوان عالي كشور آقاي حسين رهباني به دادسراي عمومي بابلسر شكايت كرده كه يك دستگاه اتومبيل پيكان مدل 62 داشته و در نمايشگاه اكبر جنت مكان به مبلغ 770 هزار تومان فروخته و به مبلغ چهارصد و پنجاه هزارتومان از آن را به محمدرضا مهرزاد اكبرين داده زيرا او مدعي بوده كه خريد و فروش لوازم ماشين را به صورت عمده در سطح شهرستان هاي بابل و بابلسر برعهده دارد و قرار بوده كه همان روز حواله بانكي بگيرد كه براي خريد ماشين برود ولي ادعاي او برخلاف واقع بوده و پس از اينكه پول را گرفته فرار نموده است – دادسراي بابلسر عليه متهم كيفرخواست تنظيم نموده و دادگاه كيفري 2 بابلسر عمل متهم را كلاهبرداري تشخيص و به استناد ماده 116 قانون تعزيرات محمدرضا مهرزاد اكبرين را به تحمل يكسال حبس تعزيري و 70 ضربه شلاق و استرداد وجه مزبور ( 4500000 ريال ) به شاكي پرونده محكوم نموده است – محكوم عليه از اين حكم تجديدنظرخواسته و شعبه 10 دادگاه يك ساري جرم انتسابي به متهم را منطبق با ماده يك قانون تشديد مجازات مرتكبين ارتشاء و اختلاس و كلاهبرداري دانسته و با توجه به مبلغ كلاهبرداري و به استناد بند د ماده 7 قانون تشكيل دادگاه هاي كيفري 1 و 2 و شعب ديوان عالي كشور مصوب 1368 رأي شماره 387-71/1/17 را بر نقض حكم دادگاه كيفري 2 از جهت فقدان صلاحيت دادگاه صادر نموده و عدم صلاحيت دادگاه كيفري 2 را در رسيدگي اين پرونده اعلام و سپس براي رسيدگي به موضوع پرونده تعيني وقت نموده و به دلايل شاكي و مدارك پرونده رسيدگي و به عنوان دادگاه كيفري يك حكم شماره 773-71/3/1 را بر محكوميت محمدرضا مهرزاد اكبرين براساس ماده يك قانون تشديد مجازات مرتكبين ارتشاء و اختلاس و كلاهبرداري به تحمل يكسال حبس تعزيري و پرداخت جزاي نقدي معادل وجه مأخوذه ( 4500000 ريال ) صادر كرده است. محكوم عليه از اين حكم تجديدنظرخواسته و رسيدگي به شعبه 31 ديوان عالي كشور ارجاع شده و رأي شعبه مزبور به شماره 377-71/5/25 به اين شرح است:
«بر حكم دادگاه از لحاظ مباني استدلال و مستندات قانوني اشكال و ايرادي وارد نيست و با رد اعتراض و تأييد حكم صادره پرونده به مرجع مربوطه اعاده مي گردد. »
نظريه- با توجه به آراء صادر از شعب 20 و 31 ديوان عالي كشور كه عيناً نقل گرديد اختلاف شعب مزبور در مورد رسيدگي ديوان عالي كشور به درخواست تجديدنظر محكوم عليه از دادگاه كيفري كي مي باشد درجايي كه دادگاه كيفري يك پس از نقض حكم دادگاه كيفري 2 و اعلام عدم صلاحيت دادگاه مزبور رأساً و مستقلاً نسبت به جرمي كه در صلاحيت دادگاه كيفري يك بوده رسيدگي وحكم صادر نموده است. شعبه 20 ديوان عالي كشور حكم مزبور را حكم دادگاه مرجع تجديدنظر تلقي نموده و درخواست تجديدنظر محكوم عليه را نپذيرفته است. شعبه 31 ديوان عالي كشور حكم دادگاه كيفري يك را كه در چنين موردي صادر شده حكم اوليه دادگاه شناخته و به درخواست تجديدنظر محكوم عليه رسيدگي نموده است. براي روشن شدن مطلب توجه به نكات زير لازم است:
صلاحيت دادگاه هاي كيفري يك در ماده 7 قانون تشكيل دادگاه هاي كيفري 1 و2 و شعب ديوان عالي كشور مصوب خرداد ماه 1368 و تبصره هاي آن معين است و در ماده 8 اين قانون تصريح شده رسيدگي به جرم هايي كه مجازاتش غير از كيفرهاي مذكور در ماده 7 باشد به عهده دادگاه هاي كيفري دو است و چون صلاحيت از جمله اصول و قواعد دادرسي و مربوط به نظم قضايي مي باشد لذا هيچ يك از دادگاه هاي كيفري 2 نميتوانند برخلاف صلاحيت قانون خود به جرمي رسيدگي نمايند كه قانون آن را در صلاحيت دادگاه های كيفري يك قرار داده است.
ضمانت اجرايي اين قاعده هم در قانون معين شده و مرجع تجديدنظر چنين حكمي را نقض مي كند تا در مرجع صالح رسيدگي شود برطبق مادتين 2 و 3 قانون تعيين موارد تجديدنظر احكام دادگاه ها و نحوه رسيدگي آن ها مصوب مهرماه 1367 دادگاه هاي كيفري يك مرجع بررسي، نقض يا تأييد احكام دادگاه هاي كيفري 2 و ديوان عالي كشور مرجع بررسي، نقض يا تأييد احكام دادگاه هاي كيفري يك مي باشد و بنابراين دادگاه هاي كيفري يك با عنوان دو مقام به پرونده هاي كيفري رسيدگي مي نمايد:
1- در مقام رسيدگي نخستين به جرمي كه طبق ماده 7 قانون 1368 در صلاحيت خاصه دادگاه هاي كيفري يك قرارداد و حكم دادگاه هاي كيفري يك قرارداد و حكم دادگاه هاي كيفري يك در اين موارد حكم مرحله نخستين محسوب و طبق ماده 3 قانون 1367 قابل بررسي، نقض يا تأييد در ديوان عالي كشور است.
2- در مقام رسيدگي تجديدنظر نسبت به احكام دادگاه هاي كيفري 2 در مواردي كه دادگاه هاي مزبور به جرایمي كه در صلاحيت آن ها قرار داده شده ( غير از جرایم مذكور در ماده 7 قانون 1368 ) رسيدگي كرده باشند حكم دادگاه كيفري يك كه در اين مقام صادر مي شود اعم از اينكه بر تأييد حكم اوليه يا نقض آن و انشاء حكم جديد باشد بر طبق ماده 2 قانون تعيين موارد تجديدنظر احكام دادگاه ها و تبصره ماده 35 قانون تشكيل دادگاه هاي كيفري 1 و 2 قابل رسيدگي تجديدنظر در ديوان عالي كشور نيست.
1-شق ثالثي كه فعلاً مطرح مي باشد موردي است كه دادگاه كيفري يك جمع دو مقام را داشته باشد يك مقام تجديدنظر نسبت به حكم دادگاه كيفري 2 و نقض آن از جهت عدم صلاحيت دادگاه مزبور و ديگري مقام رسيدگي نخستين به جرایمي كه ماده 7 قانون 1368 در صلاحيت دادگاه كيفري يك قرار داده است در اين حالت حكم دادگاه كيفري يك حكم دادگاه نخستين محسوب است نه حكم دادگاه مرجع تجديدنظر و محكوم عليه مي تواند بر طبق مقررات قانون از آن درخواست تجديدنظر نمايد تا در ديوان عالي كشور رسيدگي شود. مؤيد اين امر ماده 7 قانون تعيين موارد تجديدنظر احكام دادگاه ها و بند الف ماده 10 قانون مزبور مي باشد كه مقرر ميدارد «قاضي صادركننده اگر ايراد به صلاحيت دادگاه را وارد بداند حكم را نقض مي كند و پرونده را به مرجع صالح مي فرستد» .
«مرجع نقض هم اگر ايراد به صلاحيت دادگاه را وارد تشخيص دهد حكم را نقض مي نمايد تا پرونده در مرجع صالح رسيدگي شود.»
در مسئله اي كه فعلاً مطرح مي باشد مرجع نقض حكم دادگاه كيفري 2 و مرجع صالح براي رسيدگي به جرایم مذكور در ماده 7 قانون 1368 دادگاه كيفري يك مي باشد با وصف دو مقام مشخص و مختلف به اين ترتيب كه در مقام رسيدگي تجديدنظر حكم دادگاه كيفري 2 را از جهت عدم صلاحيت دادگاه مزبور نقض مي كند و با اعلام عدم صلاحيت دادگاه كيفري
2 – به جرمي كه در صلاحيت دادگاه كيفري يك مي باشد رأساً و مستقلاً رسيدگي و حكم صادر مي نمايد و محكوم عليه ميتواند درخواست تجديدنظر خود را از اين حكم اعلام دارد تا در ديوان عالي كشور رسيدگي شود و حقي تضييع نگردد.
معاون اول قضايي ديوان عالي كشور – فتح الله ياوري
به تاريخ روز سه شنبه 1371/11/27 جلسه هيئت عمومي ديوان عالي كشور به رياست حضرت آيت الله مرتضي مقتدايي رئيس ديوان عالي كشور و با حضور جناب آقای مهدی اديب رضوي نماينده دادستان محترم كل كشور و جنابان آقايان رؤسا و مستشاران شعب حقوقي و كيفري ديوان عالي كشور تشكيل گرديد.
پس از طرح موضوع و قرائت گزارش و بررسي اوراق پرونده و استماع عقيده جناب آقاي مهدي اديب رضوي نماينده دادستان محترم كل كشور مبني بر: « با توجه به اينكه رسيدگي به جرایم فوق در صلاحيت دادگاه كيفري يك بوده و دادگاه كيفري يك به لحاظ اينكه دادگاه كيفري يك به لحاظ اينكه دادگاه كيفري 2 صالح به رسيدگي نبوده، حكم دادگاه را نقض و خود به عنوان مرجع بدوي وارد رسيدگي شده و حكم صادر نموده است، بنابراين رأي مزبور قابل تجديدنظر در ديوان عالي كشور است و رأي شعبه 31 ديوان عالي كشور تأييد مي شود » . مشاوره نموده و اكثريت قريب به اتفاق بدين شرح رأي داده اند.
رأي شماره 580-1371/11/27
رأي وحدت رويه هيئت عمومي ديوان عالي كشور
ماده 8 قانون تشكيل دادگاه هاي كيفري 1 و 2 و شعب ديوان عالي كشور مصوب 31 خرداد ماه 1368 صلاحيت دادگاه كيفري 2 را منحصراً به رسيدگي جرایمي قرار داده كه مجازات آن ها غير از كيفرهاي مذكور در ماده 7 اين قانون و تبصره هاي آن مي باشد.
لزوم رعايت قواعد راجع به صلاحيت دادگاه ها كه از اصول مهمه دادرسي ميباشد ايجاب مي نمايد كه اگر دادگاه كيفري 2 به جرمي كه در صلاحيت خاصه دادگاه كيفري يك مي باشد رسيدگي كند و حكم صادر نمايد، دادگاه كيفري يك در مقام مرجع صالح نقض مستنداً به بند الف ماده 10 قانون تعيين موارد تجديد نظر احكام دادگاه ها و نحوه رسيدگي آن ها مصوب 14 مهر 1367 ، حكم مزبور را با نفي صلاحيت دادگاه نقض كند و سپس بر طبق ماده 7 قانون تشكيل دادگاه هاي كيفري 1 و 2 و شعب ديوان عالي كشور، رسيدگي اوليه را انجام دهد و حكم مقتضي صادر نمايد.
در چنين حالتي حكم دادگاه كيفري يك مانند ساير احكام ماهوي اوليه دادگاه مزبور و در موارد مذكور در مادتين 6 و 8 قانون تعيين موارد تجديدنظر احكام دادگاه ها و نحوه رسيدگي آن ها قابل رسيدگي تجديدنظر در ديوان عالي كشور است.
بنابراين رأي شعبه 31 ديوان عالي كشور كه نتيجتاً براين اساس صادر شده صحيح و منطبق با موازين قانوني است. اين رأي بر طبق ماده واحده قانون وحدت رويه قضايي مصوب 7 تيرماه 1328 براي شعب ديوان عالي كشور و دادگاه ها در موارد مشابه لازم الاتباع است.