رای وحدت رویه 4717 – 1344/10/29

رای وحدت رویه 4717 – 1344/10/29

حكم شماره 4717-29/10/1344

در مورد استنباط از بند 3 ماده 9 قانون منع كشت خشخاش و ماده 7 قانون اصلاح قانون مذكور مصوب سال 1338 در شعب دیوان عالی كشور اختلاف رویه­ ای به نظر رسیده كه دادستان كل طرح آن را در هیئت عمومی دیوان عالی كشور به شرح ذیل درخواست نموده است:

بین شعبه 12 و 8 و 2 دیوان عالی كشور در استنباط از بند 3 ماده 9 آئین نامه اجرایی منع كشت خشخاش مصوب 1334 و ماده 7 قانون مذكور مصوب 1338 اختلاف رویه حاصل شده است با این بیان كه شعبه 12 ماده 7 مذكور را با توجه به ماده 22 قانون منع كشت خشخاش ناسخ كلمه نگهداری مذكور در بند 3 ماده 9 آئین نامه اجرایی دانسته و شعب 8 و 2 نگهداری را جرمی مستقل و بند 3 ماده 9 را پابرجا و لازم الاجراء دانسته است.

خلاصه مطلب این است كه در هر سه مورد دادستان شهرستان عمل منتسب به متهم آن پرونده را اخفاء مواد مخدره تشخیص داده و با استناد به ماده 7 قانون منع كشت خشخاش به دادگاه جنایی كیفر خواست داده و در هر سه مورد دادگاه جنایی عمل را اخفاء ندانسته و بلكه تشخیص داده است عمل نگهداری است و با استناد به بند 3 از ماده 9 آئین نامه اجرایی قانون منع كشت خشخاش حكم صادر گردیده است و بر اثر فرجام ­خواهی دادستان استان كه عمل را اخفاء بیان داشته است شعبه 8 دیوان عالی كشور به موجب حكم شماره 5400-16/9/43 چنین رأی داده است:

اعتراض فرجامی دادستان استان نوعاً ماهوی و خدشه برنظر و استنباط دادگاه است كه در این مرحله منشاء اثر نیست و تقاضای فرجام تبعی وكیل متهم هم با توجه به جریان پرونده و احراز تشخیص بزه وارد نبوده و چون از حیث رعایت اصول دادرسی و تعیین كیفر و سایر جهات اشكال مؤثر موجب نقض مشهود نیست حكم ممیز­عنه ابرام می­ شود.

شعبه 2 دیوان عالی كشور نیز به موجب پرونده 7 ك 4624 در تاریخ 25/7/41 حكم نگهداری دادگاه جنایی استان ششم را استوار نموده است.

برعكس آراء شعب 8 و 2 دیوان عالی كشور شعبه 12 دیوان عالی كشور در مورد حكم دادگاه جنایی مبنی بر نگهداری مواد مخدره چنین رأی داده است:

از طرف متهم اعتراض بر حكم فرجام­ خواسته نشده ولی اعتراض دادستان اجمالاً مبنی بر این كه عمل انتسابی به متهم اخفاء مواد افیونی بوده نه نگهداری آن نتیجتاً وارد به نظر می ­رسد زیرا با توجه به این كه موضوع نگهداری مذكور در شق 3 از ماده 9 آئین نامه اجرایی مصوب آبان ماه 34 در ماده 7 قانون منع كشت خشخاش كه وارد بر آئین نامه مزبور است به عبارت «اخفاء» تعبیر گردیده و در واقع نگاهداری اشیاء غیرمجاز جز اخفاء آن نیست و بالنتیجه ماده 7 قانون منع كشت خشخاش، شق 3 ماده 9 آئین نامه اجرایی مزبور را نسخ نموده و تطبیق عمل متهم كه در زمان لازم الاجراء بودن قانون اخیر مرتكب شده با آئین نامه منسوخ مورد نداشته علیهذا حكم فرجام­ خواسته با استناد به ماده 430 آئین دادرسی كیفری نقض و رسیدگی مجدد به شعبه دیگر دادگاه استان نهم ارجاع می ­شود .

و نیز شعبه 12 دیوان عالی كشور در پرونده 24/4693 و 17/8/41 در مورد حكم دادگاه جنایی استان ششم مبنی بر نگهداری مواد مخدره همین رأی مذكور در بالا را صادر نموده است.

به قسمی كه ملاحظه می ­فرمایند شعبه 12 دیوان عالی كشور در هر دو حكمی كه صادر نموده است ماده 7 قانون منع كشت خشخاش را ناسخ شق 3 ماده 9 آئین نامه اجرایی تشخیص داده و شعب 8 و 2 برعكس آن حكم صادر نموده­اند و لذا با اجازه حاصله از ماده واحده قانون وحدت رویه قضایی مصوب تیرماه 1328 استدعای رسیدگی و اتخاذ تصمیم جهت ایجاد وحدت رویه قضایی دارد.

«دادستان كل دكتر عبدالحسین علی آبادی» .

هیئت عمومی دیوان عالی كشور موضوع آراء مختلف و متضادی كه در خصوص بند 3 ماده 9 آئین نامه قانون منع كشت خشخاش مصوب سال 1334 و ماده 7 قانون مواد مخدره مصوب سال 1338 از شعبه دوم و هشتم و دوازدهم دیوان عالی كشور صادر شده مورد بررسی قرار داده و طبق قانون وحدت رویه قضایی مصوب تیرماه 1328 و با كسب عقیده جناب آقای دادستان كل مبنی بر درستی آراء صادر از شعب دوم و هشتم دیوان عالی كشور مشاوره نموده و به اكثریت آراء به شرح زیر رأی داده­ اند:

نظر به اینكه ماده 14 قانون منع كشت خشخاش و استعمال تریاك مصوب سال 1338 بزه نگاهداری و اخفاء مواد افیونی را دو عمل مستق و متمایز از هم شناخته و مفهوم و معنای نگهداری و اخفاء نیز عرفاً مختلف و متفاوت است و این كه مقررات بند 3 ماده 9 آئین نامه اجرایی قانون سال 1334 در قسمت بزه نگاهداری مغایرتی با قانون مزبور ندارد و صریحاً یا ضمناً نسخ نشده و به اعتبار قانونی خود باقی است بنابراین احكام شعب دوم و هشتم دیوان عالی كشور كه براساس استناد و استقرار حكومت بند 3 از ماده 9 آئین نامه مزبور در قسمت بزه نگاهداری صدور یافته صحیح بوده و بر طبق اصول و موازین قانونی است. این رأی قانون وحدت رویه قضایی مصوب تیرماه 1328 در موارد مشابه برای دادگاه ­ها لازم ­الاتباع است.