درخواست فسخ نکاح به دلیل افسردگی یا ضریب هوشی پایین
درتاریخ : 1392/12/11 به شماره : 9209970907000732
موضوعات مرتبط با این نمونه رأی و مرجع صدور
این نمونه رای که در شعبه 10 دیوانعالی کشور صادرشده است درباره این موضوعات می باشد: نکاح، فسخ، تدلیس، عیب، افسردگی، ضریب هوشی پایین
چکیده رای
استناد به افسردگی یا ضریب هوشی پایین، نه از مصادیق عیوب موجب فسخ نکاح بوده و نه پنهان نمودن آن از مصادیق تدلیس موجب فسخ نکاح است زیرا اولاً ضریب پایین هوشی دلیل بر سفاهت یا جنون نیست و افسردگی نیز به دلیل شیوع، نوسانی بودن درجات آن و قابلیتدرمان نمیتواند موجب فسخ نکاح و اضمحلال بنیان خانواده گردد.
خلاصه جریان پرونده
در پرونده کلاسه 5300711 شعبه 26 دادگاه عمومی خانواده تبریز آقای ج.الف. دادخواستی بهطرفیت خانم ف.ع. به خواسته فسخ نکاح به جهت تدلیس ضمن دادخواست توضیح داده در تاریخ 26/4/91 با خوانده ازدواج نموده در دفترخانه شماره . . . تبریز ثبتشده هرچند در عقد ازدواج شرط سلامت نشده ولی عقد متبایناً بر آن واقعشده پس از عقد متوجه شدم زوجه مبتلا به بیماری روانی میباشد به پزشک متخصص بردهام گواهی پزشکی پیوست است حدود بیست روز از وقوع عقد میگذرد هر دو بلاتکلیف هستیم به استناد مواد 1120و 1128و 1131 قانون مدنی تقاضای رسیدگی دارم در گواهی پزشکی مورد استناد چنین اعلام نظر شده که نامبرده دچار اختلال از نوع شناختی (کمبود ضریب هوشی) میباشد کاهش هوش نامبرده متصل به زمان صغر است در امورات مالی نیاز به ضم امین دارد لیکن کاهش ضریب هوشی نامبرده در حدی نمیباشد که باعث سفاهت یا جنون نامبرده گردیده باشد در جلسه 7/8/92 خواهان اظهار داشت ضریب هوشی همسرم پایین است و این امر را موقع ازدواج با بنده در میان نگذاشته است 4 ماه است ازدواجکردهایم لذا درخواست فسخ نکاح را دارم خوانده اظهار داشت هیچگونه بیماری ندارد تا مقطع اول راهنمایی تحصیل کردم با فوت پدرم تحصیلات متوقفشده در ضمن بنده قاری قرآن هستم وکیل خوانده اظهار داشت ادعای خواهان کذب است موارد فسخ نکاح در قانون تصریح دارد در گواهی پزشک مورد استناد سفاهت و جنون زوجه ردّ شده است دادگاه با کیفیت فوق ختم رسیدگی را اعلام طی دادنامه شماره 5301121- 15/8/91 با انعکاس خلاصه جریان پرونده با توجه به نظریه پزشکی قانونی که مورد استناد خواهان و پیوست پرونده شده برفرض اثبات ضریب هوشی پایین از موارد و جهات فسخ نکاح نمیباشد مستنداً به ماده 197 قانون آیین دادرسی مدنی دعوی خواهان را غیر وارد تشخیص حکم به بطلان دعوی وی صادر مینماید این رأی از سوی خواهان مورد تجدیدنظرخواهی قرارگرفته ضمن آن تقاضای معرفی مجدد تجدیدنظر خوانده به پزشکی قانونی نموده اضافه نموده همسر قبلی بنده فوت کرده یک فرزند دختر 8 ساله دارم مجبور به ازدواج شدم در اوایل زندگی متوجه شدم نامبرده حالت عادی ندارد چون همسرم فاقد وصف مقصود است تقاضای فسخ نکاح نمودهام شعبه نهم دادگاه تجدیدنظر استان آذربایجان شرقی در پرونده کلاسه 91300711 پس از تعیین وقت و تشکیل جلسه در تاریخ 16/11/91 تجدیدنظرخواه اظهار داشت عرایضم عمدتاً به شرح دادخواست است سه چهار روز بعد از عروسی گذاشت رفت دست خود را برید برادرانش آمدند و بردند نزدیکی واقعشده است و در پاسخ به این سؤال که بعد از تاریخ عقد 26/4/91 چه علائمی دیدید که خواستار فسخشدهاید در پاسخ اظهار داشت خودبهخود گریه میکرد و خود را میزد برادرانش آمدند اول گفتند چیزی نیست بعداً گفتند خواهرمان به سه نفر روانپزشک میرود در پاسخ به سؤال دیگر که چرا باوجود اطلاع از موضوع در چند روز پس از عقد دعوی فسخ را با تأخیر انجام دادهاید پاسخ داد چون اول میگفت میان خودمان حلوفصل میکنیم ولی رفت شکایت نفقه کرده منهم شکایت کردم در پاسخ به سؤال دیگر اینکه چه موقع متوجه شدید که میتوانید عقد نکاح را فسخ کنید اظهار داشت من مداح هستم به هیأت میروم موضوع را با بعضیها مطرح کردم گفتند اگر بیمار باشد میتوانی فسخ کنی و عریضهنویس هم موضوع را گفت و من نزدیکیهای طرح دعوی موضوع داشتن حق فسخ را فهمیدم در پاسخ به سؤال دیگر مبنی بر اینکه آیا قبل از عقد و از زمان خواستگاری یا جلسه عقد موضوع سلامتی زوجه موردگفتگو قرار گرفت پاسخ داد همسرم در زمان خواستگاری گفت من دو عدد قرص میخورم قرص کلسیم و قرص ویتامین c سؤال آیا شما پرسیدید بیمار هستی یا خیر پاسخ من پرسیدم مشکل خاصی نداری گفت نخیر. . . . س: در زمان مطرحشدن این مسائل چه کسانی حضور داشتند ج: دو نفر بودیم و مجلس خواستگاری بود و اجازه داده بودند که دونفری باهم صحبت کنیم بعد خطاب از تجدیدنظر خوانده در قبال مطالب مطروحه چه پاسخی دارید اظهار داشت در موقع خواستگاری گفتم فقط کلسیم میخورم و مشکلی ندارم در پاسخ به این سؤال که شوهرتان چه گفت شما چنین مطلبی را مطرح کردید ج: خودم گفتم چون تنها خواستگار ایشان نبود به همه میگفتم البته پرسیدند که آیا بیماری داری یا خیر من نیز گفتم که نخیر فقط کلسیم و ویتامین C میخورم س: قرصهای مذکور را چه کسی تجویز کرده بود ج: دکتر ع. چون کلسیم من کم است س: تخصص پزشک مذکور چیست ج: غدد و مغز و اعصاب س آیا غیر از پزشک مذکور به پزشکان دیگر مراجعه کردید ج: دکتر پ.الف. چون در زمان فوت پدرم افسردگی پیداکرده بودم برای درمان پیش او میرفتم تاریخ فوت پدرم حدود 15 یا 16 سال است در مورد سؤال اینکه آیا داور تجویز کرد و چه مدت داروهای ایشان را مصرف کردید ج: حدود 2 دوره و زمانی که شوهرم به خواستگاری آمد داروهای ایشان را نمیخوردم س: چرا زمان خواستگاری مطرح نکردید که قبلاً افسردگی داشتید و دارو میخوردید ج: از یادم رفت ولی بعداً به شوهرم گفتم س آیا شوهرتان در زمان خواستگاری از شما در مورد داشتن بیماری سؤال کرد ج: بلی ولی چون بیماری من خوب شده بود و دارو نمیخوردم موضوع را نگفتم س: دکتر ع. برای چه برای شما تجویز کلسیم کرده است ج: چون قبلاً زود عصبانی میشدم و دستهایم چنگ میشد و عضلاتم میگرفت دکتر گفت کلسیم بدنت کم است و دارو نوشت پس چرا همین موضوعات را در زمان خواستگاری مطرح نکردید ج: من فقط گفتم چون کلسیم کم دارم قرصها را میخورم و نمیتوانستم روی خود با ذکر بیماری انگ بچسبانم بعد خطاب به تجدیدنظر خوانده دفاعاً چه مطالبی دارید اظهار داشت عرایض به شرح دادخواست تجدیدنظر است اضافه میکنم که موکل من چوب سادگی خود را میخورد تجدیدنظرخواه که همسر قبلی خود را در اثر فوت ازدستداده بود آمد خواستگاری با شرایط موکل هماهنگ شده است (تذکر دادگاه خطاب به وکیل تجدیدنظر خوانده چه دفاعی دارید را مطرح کرده ولی پاسخدادهشده فوق نمیتواند از ناحیه وکیل تجدیدنظر خوانده باشد تجدیدنظرخواه هم وکیل نداشته تا عبارت وکیل اظهار کرد عرایض به شرح دادخواست تجدیدنظر است صحیح باشد بلکه پاسخ سؤال دادگاه از ناحیه شخص تجدیدنظرخواه عنوانشده میتواند منتسب به ایشان باشد عضو ممیّز عبداله پور در ادامه ایضاً خطاب به تجدیدنظر خوانده آیا شما رگ دست خود را بریده بودید اظهار داشت بلی چون شوهرم گفت من به برادرت مراجعه کردم و خواهم گفت س: چه چیزی را میخواست بگوید ج: نمیتوانم بگویم خجالت میکشم وکیلم میگوید وکیل اظهار کرد ظاهراً شوهرش که به فیلمهای مستهجن نگاه میکرده به همسرش میگفته شما وضعیت بدنی و … مثل آنها نیست و تهدید میکرده که این موضوع را به برادران همسرش خواهد گفت خطاب به تجدیدنظرخواه در مورد اخیر توضیحی دارید تجدیدنظرخواه اظهار کرد نخیر در مواردی در بدن همسرم جای سوختن بود که گفت من آنها را با سیگار سوزاندهام و نیز در فرج همسرم تفاوت میدیدم که گفت من آنجا را با قاشق اینگونه کردهام که من گفتم موضوع سوزاندن بدنت را به برادرانت خواهم گفت دادگاه ختم رسیدگی را اعلام طی دادنامه شماره 901761- 18/11/91 با توجه به محتویات پرونده و اظهارات طرفین در جلسه این دادگاه که حاکی از اذعان و اقرار زوجه به مقاوله و گفتگو در مورد عدم بیماری و سلامت با زوج در جلسه خواستگاری و اینکه زوجه باوجود داشتن بیماری قبلی (افسردگی) که مدتی به درمان پرداخته و نیز داشتن اختلال در ضریب هوشی خود را مطرح ننموده و صرفاً اکتفا به بیان مصرف روزانه قرص کلسیم و ویتامین کرده است و زوج با تلقی نبود بیماری در زوجه و با ارتکاز ذهنی به امر مذکور عقد را واقع نموده و زوج پس از اطلاع از بیماری همسرش در مهلت متعارف اقدام به طرح دعوی فسخ نکاح کرده است اعتراض را وارد دانسته مستنداً به ماده 358 قانون آیین دادرسی مدنی رأی تجدیدنظر خواسته را نقض با رعایت ماده 1128 قانون مدنی حکم به داشتن حق فسخ عقد نکاح به علت تدلیس برای زوج صادر مینماید این رأی در تاریخ 3/12/91 به خانم ص.الف. وکیل خوانده ابلاغشده در تاریخ 19/12/91 از رأی مذکور فرجامخواهی نموده است وکیل تجدیدنظرخواه به شرح دادخواست فرجامی اشعار داشته افسردگی قبل و بعد از ازدواج به فرض صحت از موارد فسخ نیست همانطور که دادگاه بدوی استدلال کرده کاهش ضریب هوشی از موارد فسخ در قانون مدنی نمیباشد داشتن بیماری افسردگی آنهم 15 سال قبل از ازدواج آنهم به لحاظ فوت پدر موکله که ممکن است برای هر شخص عاطفی رخ بدهد نمیتواند مستند فسخ باشد موکله دارای مدرک تحصیلی راهنمایی است کپی مصدق آن جهت ملاحظه پیوست است اگر در آن زمان عارضه خاصی داشت به مراکز آموزشی خاص اعزام میشد ازجمله مدارک کودکان استثنایی مضافاً اینکه موکله قاری قرآن است که بسیاری از کارشناسان یا کارشناس ارشد از قرائت یک آیه از قرآن عاجز است اگر موکل از ضریب هوشی کم برخوردار بود قطعاً این موضوع با عنایت به فیزیولوژی خاص بدن و علائمی را از خود نشان میداد چرا در ایام نامزدی که به زمان عقد متصل میشود و نیز مبادرت به تصرف موکل نموده و نزدیکی را نیز انجام داده چنین ادعای واهی را مطرح میکند این در حالی است که حسب اظهار موکله در تاریخ 3/5/91 توسط فرجامخوانده از منزل مشترک بیرون نموده در مهرماه همان سال یعنی پس از سه ماه مبادرت به طرح دعوی حاضر نموده است اگر ادعای فرجامخوانده صحیح باشد از تاریخ علم خیار فسخ فوری است احتمال دارد پس از تصرف موکل به مزاج فرجامخوانده خوش نیامده چنین ادعای واهی را مطرح میکند همچنین دادگاه محترم تجدیدنظر در خصوص موضوع مهریه نیز سکوت اختیار نموده و تکلیف آن را برفرض صحت ادعای فرجامخوانده مشخص ننموده بلکه برابر ماده 1801 قانون مدنی در باب پرداخت مهریه زوجه در صورت فسخ نکاح تکلیف قانونی را بهوضوح معلوم نموده است بنا بهمراتب تقاضای نقض رأی را دارم فرجامخوانده در پاسخ لایحهای ارسال پاسخ اظهار داشته به مضمون مطالبی است که در طول رسیدگی و تجدیدنظرخواهی مطرح کرده است پرونده پس از ارسال به دیوانعالی کشور به این شعبه ارجاع به کلاسه فوق ثبتشده است.
هیأت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید پس از قرائت گزارش عضو ممیّز و اوراق پرونده مشاوره نموده چنین رأی میدهد:
رای دیوان
رأی فرجامخواسته که بدون توجه به جهات قانونی فسخ به سبب تدلیس زوجه در ازدواج صادرشده محل ایراد است دادگاه در رأی فرجامخواسته اختلال ضریب هوشی فرجامخواه و اظهارات طرفین در جلسه دادگاه و اقرار مشارٌالیها به مقاوله و گفتگو در مورد عدم بیماری و سلامت با زوج در جلسه خواستگاری و عدم طرح بیماری قبلی (افسردگی) را مبنای صدور حکم به داشتن حق فسخ عقد نکاح به علت تدلیس قرار داده است صرفنظر از اینکه دادگاه در متن رأی حق داشتن فسخ عقد نکاح را به علت تدلیس برای زوج لحاظ نموده نه تأیید فسخ با احراز تدلیس را لذا از این حیث رأی صادره منجز و قاطع دعوی صادر نگردیده اما در ماهیت و مبانی استدلال دادگاه محترم از یکسو افسردگی و کمبود ضریب هوشی زوجه پنهانکاری موارد فوق را اساس رأی قرار داده از سوی دیگر با استفاده از پدیدههای مذکور عمل تدلیس را احراز و مبنای فسخ قرار داده نظر به اینکه کیفیت استدلال دادگاه از جهات ذیل مواجه با ایراد قانونی است اولاً مدلس کسی است که عیب خود را پنهان میکند یعنی با خدعه عیبپوشی میکند لذا تدلیس کننده بایستی عملیاتی انجام دهد که موجب فریب طرف گردد اعم از اینکه در قالب گفتار باشد یا اوصاف کمال یعنی بیان صفت کمالی که در شخص نباشد یا پنهان نمودن نقص و عیب در خود در مانحنفیه کسی که خدعه میکند معمولاً از اشخاص با ضریب هوشی پایین نمیباشد بلکه از ضریب هوشی بالا یا متوسط برخوردار است و با اعمالی طرف را فریب میدهد یا نقص و عیب را پنهان میدارد در قضیه موردبحث با توجه به نظریه پزشکی قانونی که مورد استناد خواهان قرارگرفته و در رأی دادگاه هم مورد احراز واقعشده تدلیس از سوی زوجه که با اختلال کاهش ضریب هوشی مواجه میباشد فاقد جایگاه استدلال قضایی است و منتفی میباشد ثانیاً افسردگی لزوماً و قانوناً از موارد فسخ نکاح نمیباشد چنانچه افسردگی ملاک فسخ قرار گیرد این سؤال قابلطرح و پاسخ است که چه میزان از افسردگی از مصادیق فسخ نکاح و قابل استناد برای فسخ است چراکه افسردگی درجات مختلف یکی از پدیدههای شایع جوامع بشری و بین مردم صرفنظر از جنسیت آن میباشد بهعبارتدیگر افسردگی مخصوص طبقه نسوان نیست چنانچه این پدیده که قابل مدیریت و کنترل میباشد از موجبات قانونی جدایی تحت عنوان تدلیس و غیره قرار گیرد به دلیل نگاههای مختلفی که هر کس از منظر خود به نوع و درجه افسردگی دارد ممکن است باعث تکثر این نوع دعاوی شود و با رواج این پدیده عارضه ناخوشایندی در به هم پاشیدگی خانوادهها و فروپاشی هسته اولیه جامعه شود که نتیجتاً رواج آن بهشدت جامعه را در مخاطره جدی قرار خواهد داد بنا بهمراتب و نظر به اینکه افسردگی و ضریب هوشی پایینی که بنای عقد نکاح بهعنوان اوصاف کمالی پنهانشده از سوی زوجه باشد و از مصادیق تدلیس در امر نکاح مورد استناد قرار گیرد مستعبد ازنظر شارع و مقنن و محکوم به ردّ است با این بیان رأی فرجامخواسته که بدون توجه به جهات و معانی مذکور در فوق صادر گردیده نقض مستنداً به بند ج ماده 401 قانون آیین دادرسی مدنی پرونده جهت رسیدگی به شعبه همعرض یکی دیگر از دادگاههای محترم تجدیدنظر استان آذربایجان غربی ارجاع مینماید.
رئیس شعبه 10 دیوانعالی کشور ـ عضو معاون
عبداله پورـ صدقی
توضیح: نمونه رای های منتشر شده در دادراه اعم از نمونه رای بدوی، نمونه رای تجدید نظر و نمونه رای دیوان عموما از نمونه رای های منتشر شده از سوی قوه قضائیه و مراکز و پژوهشگاه های وابسته به قوه قضائیه برگرفته شده است.