درخواست طلاق بهدلیل مخاطرهآمیز بودن بیماری زوج برای زوجه
درتاریخ : 1392/12/27 به شماره : 9209970908200364
موضوعات مرتبط با این نمونه رأی و مرجع صدور
این نمونه رای که در شعبه 22 دیوانعالی کشور صادرشده است درباره این موضوعات می باشد: طلاق، شروط ضمن عقد نکاح، بیماری مخاطرهآمیز، بیماری مسری
چکیده رای
جهت تحقق بند 2 از شروط موجب وکالت در طلاق ضمن عقد نکاح، نوع بیماری موجود زوج برای زوجه میبایست مخاطرهآمیز باشد مانند بیماریهای مسری نظیر ایدز و هپاتیت بنابراین عدم توانایی حرکتی یا جنسی ناشی از فلج نخاعی مشمول این بند نمیشود.
خلاصه جریان پرونده
در تاریخ 23/12/90 خانم فرجامخوانده با وکالت آقای و.ب. وکیل پایهیک دادگستری دادخواستی بهطرفیت آقای فرجامخواه به خواسته صدور حکم طلاق تقدیم دادگستری ابهر نموده و خلاصتاً توضیح داده موکله در تاریخ 14/7/83 با خوانده ازدواج نموده و در تاریخ 22/5/85 جشن عروسی آنان برگزارشده و حاصل زندگی مشترک آنان یک دختر بچه 3 ساله بنام م. میباشد. با توجه به اینکه زوج به لحاظ حدوث اتفاق قطع نخاع قادر به حرکت و انجام زناشویی نمیباشد فلذا تقاضای صدور حکم طلاق را دارم. رسیدگی به شعبه دوم دادگاه حقوقی ابهر ارجاع شده و وقت رسیدگی تعیین و طرفین دعوتشدهاند که از ناحیه خوانده وکیل وی آقای م.ف. وکیل پایه 2 دادگستری وکالتنامه خود را تقدیم نموده و طی آن خلاصتاً بیان داشته آسیب وارده از ناحیه کمر به موکل قطع نخاع نبوده بلکه کشیدگی و لِهشدگی نخاع بوده (مهرههای 10 و 11 کمر) که قابلیت درمان را داشته بهنحویکه با انجام دورههای درمان موکل در حال حاضر حتی برخلاف نظریه پیشبینیشده پزشک معالج که وعده راه رفتن در شش ماه را داده بوده بعد از 5/2 ماه از شروع درمان قدرت راه رفتن با واکر را پیداکرده که با این وصف به نظر نمیرسد بیماری موکل جزو امراض صعبالعلاج موضوع شرط عقدنامه تلقی گردد. ثانیاً به فرض اینکه بیماری موکل صعبالعلاج تلقی گردد باید به نحو باشد که دوام زناشویی را برای زوجه مخاطرهآمیز نماید تا شرط ضمن عقد تحقق یابد بنابراین در خصوص صدق قید مخاطره بودن بایستی به عرف و نیز نظریه پزشکی قانونی متوسل شد تقاضای رسیدگی و کسب نظریه کارشناسی پزشکی در هر دو بند فوق و اتخاذ تصمیم مقتضی را دارد. با تشکیل جلسه مورخه 24/4/91 وکیل خواهان به شرح دادخواست تقدیمی خواسته موکلهاش را توضیح داده و وضعیت پیشآمده برای زوج را که قطع نخاع کمر میباشد غیرقابلتحمل برای موکلهاش عنوان نموده و ازلحاظ روحی و روانی و اجتماعی و حیثیتی و نیازهای جنسی نیز زوجه کاملاً در عسر و حرج قرارگرفته تقاضای صدور حکم با ارجاع امر به داوری را دارد. ضمناً مهریه موکله 25 سکه طلای تمام بهار آزادی و سه دانگ یک عمارت … است که یک سکه آن را در قبال طلاق بذل مینماید و مهمترین مشکل فعلی زوجه اینکه طفل خردسال 5/3 ساله را زوج اجازه ملاقات مادر طفل را با وی نمیدهد تقاضای صدور دستور اعطای سرپرستی و نگهداری طفل مزبور به مادرش تا تعیین تکلیف پرونده میباشد و چون مانع این امر زوج میباشد تقاضا دارم به زوج نیز مراتب دستور تفهیم و طفل از ایشان اخذ و به مادرش تحویل شود. وکیل خوانده دفاعاً بیان داشته دفاعیات به شرح لایحه تقدیمی است و نیز تقاضای ارجاع امر به پزشکی قانونی را نموده است. دادگاه از خوانده حاضر در جلسه سؤال نموده آیا شما قادر به انجام وظائف زناشویی هستید؟ که وکیل خوانده پاسخ داده به استحضار میرسانم با توجه به اقرار صریح به عدم توانایی در انجام زناشویی موضوع مصداق عسر و حرج بوده و تخلف از شرط نیز محرز است و این موضوع هم از موارد تخلف شرط است و هم از موارد عسر و حرج است و چون طفل در نزد پدرش نگهداری میشود تقاضا دارم طی دستور موقت به مادرش تحویل و زمان ملاقات برای زوج تعیین فرمایید و در صورت صلاحدید با تعیین وقت و فرجه 4 ماهه موکل به پزشک قانونی ارجاع که در خصوص مسائل زناشویی و قابلبرگشت بودن آن اظهارنظر گردد. وکیل زوجه نیز اظهار داشته با مهت 4 ماهه موافق نیستم و این وضعیت زوجه را در شرایط بحرانی بیشازپیش قرار میدهد که غیرقابلتحمل برای زوجه است . . . . دادگاه قرار ارجاع امر به داوری صادر نموده و داوران طرفین تعیین و نظریههای خود را تقدیم نمودهاند که صلح و سازش ممکن نشده است و دادگاه پس از صدور دستور موقت شماره 511-26/4/91 مبنی بر نگهداری طفل توسط مادرش با بررسی محتویات پرونده ختم رسیدگی را اعلام و برابر دادنامه شماره 585-7/5/91 پس از ذکر مقدمهای پیرامون تشریح وضعیت پیشآمده در پرونده از برای زوجین و تطبیق آن با موازین شرعی و قانونی و نیز جنبههای اخلاقی و حقوقی مسائل و فروعات قضیه خلاصتاً به استدلال اینکه دادگاه ضمن احراز وضعیت عسر و حرج زوجه (مشقتی که عادتاً قابلتحمل نیست) به استناد ماده 1130 قانون مدنی و بهویژه بند 5 آن و مادهواحده قانون . . . زوج را محکوم و ملزم به طلاق زوجه با بذل یک قطعه سکه از مهریه پس از قطعیت حکم با مراجعه به یکی از دفاتر طلاق خود را مطلقه نماید. حضانت فرزند مشترک تا پایان سن هفتسالگی به مادر محول میشود . . . ) آقای م.ف. وکیل زوج در تاریخ 5/6/91 نسبت به دادنامه فوقالذکر تجدیدنظرخواهی نموده و حاصل اعتراضش آن است که سقوط از درخت گردو نمیتواند جزو بیماریهای صعبالعلاج تلقی گردد و ازجمله افراد متخصص که اظهارنظر کردهاند ع.ف. میباشد که نظریه کمیسیون پزشکی سازمان تأمین اجتماعی که پیوست پرونده میباشد براساس نظریات وی صادر گردیده و بعداً همین پزشک نظریه خود را باملاحظه وضعیت بهبودی نسبی موکل اعلام که کپی مصدق آن جهت ملاحظه پیوست میگردد که قدرت و توان حرکت موکل و صعبالعلاج نبودن بیماری موکل را گواهی کرده است و نیز به بازگشت قوای جنسی وی نیز تأکید کرده است و از دادگاه محترم تقاضای معرفی موکل به پزشک مورد اعتماد دادگاه (پزشکی قانونی) گردید که توجهی به تقاضای اینجانب نگردید . . . تقاضای بررسی مجدد پرونده و نقض دادنامه تجدیدنظر خواسته را مینماید. آقای و.ب. وکیل زوجه نیز لایحهای تقدیم و طی آن بیان داشته در اینکه زوج مبتلا به قطع نخاع کمری شده هیچ جای تردید نیست و اصل موضوع موردقبول زوج بوده و صراحتاً در پاسخ به سؤال دادگاه محترم مبنی بر اینکه آیا قادر به انجام وظائف از زوجیت (زناشویی) هستید یا خیر؟ اقرار و اذعان داشته خیر قادر به نزدیکی نیستم . . . . ) رسیدگی به شعبه اول دادگاه تجدیدنظر استان زنجان ارجاع شده و این دادگاه توضیح از طرفین را در تصمیمگیری نهایی دادگاه ممکن التأثیر دانسته که جلسه مقرر به تاریخ 13/9/91 با حضور زوجین و وکلای آنها تشکیل گردیده و وکلای طرفین مطالب قبلی خود را تکرار کرده است. سرانجام دادگاه ختم رسیدگی را اعلام و برابر دادنامه فرجامخواسته ایرادات تجدیدنظرخواه را وارد ندانسته و دادنامه بدوی را تأیید نموده است این دادنامه مورد فرجامخواهی زوج در مهلت مقرر قانونی قرارگرفته و اعتراضات وی همان مطالبی است که وکیل وی تکرار کرده است که بهطورکلی عبارت است از استناد به گواهیهای متخصصین پزشکی و درخواست ارجاع امر به پزشکی قانونی است بدون اینکه در خصوص اصل مشکل زوجه که عدم قدرت زوج بر انجام وظائف زناشویی است صراحتاً اعلام دارد که در چه شرایطی در این زمینه قرار دارد. وکیل زوجه نیز طی لایحهای بیان داشته که فرجامخواه نمیتواند با ابراز اینکه در مدت کوتاهی درمان خواهد شد زوجه را وادار به بلاتکلیفی و عسر و حرج نماید. اولاً در اینکه زوج قطع نخاع شده یا خیر اقرار دارد. ثانیاً دکترین و متخصصین امر نیز در گواهیهای استنادی خودشان به اصل قضیه اذعان دارند ثالثاً طول درمان مشخص نیست. رابعاً قطعی بودن درمان هم معلوم نیست و تحمل این دوران برای زوجه مقدور نیست نگهداشتن زوجه در این شرایط اصلاً موجب رضای خدا نخواهد بود تقاضای ابرام دادنامه تجدیدنظر خواسته را دارد. پس از انجام تبادل لوایح و وصول پرونده به دیوانعالی کشور رسیدگی آن به این شعبه ارجاع گردیده است. اینک هیأت شعبه در تاریخ فوق تشکیل است و پس از بررسی محتویات پرونده و قرائت گزارش آقای نائینی و انجام مشاوره چنین رأی میدهد:
رای دیوان
هرچند که اعتراضات آقای فرجامخواه وارد و مؤثر نمیباشد زیرا اولاً به حکایت اوراق پرونده با حضور زوج در جلسه دادگاه شخصاً در پاسخ به سؤال دادگاه مبنی بر اینکه آیا قادر به انجام وظائف زناشویی هستید یا خیر؟ صراحتاً اظهار داشته خیر قادر به نزدیکی نیستم. بنابراین باوجود اعتراف وی به عجز از انجام عمل مقاربت دیگر نوبت به ادعای دیگران برخلاف اقرار زوج نمیرسد ثانیاً به حکایت رونوشت فرم تعیین میزان، ازکارافتادگی و نقص عضو تنظیمشده توسط (سازمان تأمین اجتماعی استان قزوین) تاریخ وقوع حادثه 13/7/90 بوده و حادثهای که موجب بیماری آقای م.ی. (زوج) گردیده عبارت از سقوط وی از درخت و بروز آسیب کامل نخاعی بوده و بهاینترتیب تاریخ شروع بیماری در فرم فوقالذکر 13/7/90 اعلام گردیده و در خلاصه (درمانهای انجامشده) نیز اشاره به انجام جراحی ستون فقرات و بازسازی مهره و رفع . . . گردیده که بیانگر انست که سقوط نامبرده با اصابت ستون فقرات با جسمی سخت توأم گردیده که موجب شکستگی در قسمتی از مهرههای کمر وی و آسیبرسانی به نخاع گردیده که تحت عنوان (عوارض بیماری) تصریح به فلج دائم اندام تحتانی شده است و هم تحقق نقص عضو و هم تصریح به اینکه نوع ازکارافتادگی نامبرده (کلی) است که هرچند تصریح به قطع نخاع نشده لیکن ورود آسیب اساسی و مؤثر به نخاع توأم با خرد شدن دو عدد مهره از مهرههای کمر نامبرده و فلج شدن قسمت تحتانی بدن و کلی توصیف شدن ازکارافتادگی وی در حدی نیست که قابل ایراد بوده باشد و معنایی جز همان معنای اعتراف زوج به اینکه قادر به نزدیکی نمیباشد نداشته و نخواهد داشت و چگونه ممکن است باوجود فلج شدن قسمت تحتانی ستون فقرات وی، ادعا شود که نزدیکی وی با همسرش ممکنالوقوع است حتی اگر هم خود شخص مبتلا به این عارضه مدعی تحقق شود که چنین ادعایی هم از ناحیه وی صورت نگرفته است و همان طبیب معالج وی نیز در تاریخ 27/10/90 صحت اطلاعات عنوانشده به شرح فوق را تأیید نموده و کمیسیون پزشکی اولیه نیز ذیل همان برگه مورداشاره در تاریخ 7/12/90 تصریح به درجه ازکارافتادگی نموده که آن را کلی اعلام نموده که اثر همان فلج شدن قسمت تحتانی بدن است حتی اگر هم طبیب معالج وی اعلام نموده باشد که قادر به حرکت با واکر میباشد و میل جنسی هم دارد و نعوظ هم دارد بههیچوجه آثار فلج شدگی و قادر نبودن بر انجام عمل مقاربت را مرتفع نخواهد کرد و نخاع آسیبدیده بهطور تمام انتظاری به بهبودی آن نیست ثالثاً آنچه که فرجامخواه بیان داشته بههیچوجه متضمن ادعای اینکه قادر به انجام عمل جنسی است نبوده و صرفاً مطالب عنوانشده از ناحیه وکیل وی در مراحل قبلی بوده که با عنایتهایی که از ناحیه خانواده زوج صورت گرفته و مراجعاتی که به پزشکان داشتهاند و تلاش آنها جهت بهبود حال بیمارشان و تقویت روحیه وی صورت گرفته و درنتیجه کلیه مدارک پزشکی موجود از ناحیه خانواده مشارٌالیه تحصیل گردیده و همانها نیز در خور توجه بوده و هم مورد بررسی قرارگرفته که مستفاد از تمامی اوضاعواحوال پرونده جای تردید ندارد که فرجامخواه به فرض اینکه از جهت برخی عوارض ناشی از فلجی موصوف بهبودهایی حاصل گردیده و یا اینکه در آینده هم موارد بهبودیافتگی پیشرفت هم داشته باشد هیچ دلیل و مدرکی که ثابت نماید انجام مواقعه نیز مقدور وی میباشد فعلاً و یا اینکه در آینده نزدیک یا دورهم این امکان هم وجود دارد اقامه نگردیده و بلکه از همان اسناد و مدارک قطع به عدم تحقق آن محرز است و در چنین وضعیتی معلوم است که درخواست ارجاع امر به پزشکی قانونی هیچ توجیهی ندارد بنا بهمراتب هرچند که تردیدی در تحقق اسباب عسر و حرج زوجه وجود ندارد لیکن به لحاظ اینکه عسر و حرج مزبور ناشی از قصد و اراده زوج نبوده و به زندگی خود زوج لطمه واردشده که در این حالت عسر و حرج زوجه در صورت بذلی که زوج را وفق موازین راضی به طلاق نماید میتواند حکم حاکم را در پی داشته باشد فلذا به جهت مذکور دادنامه فرجامخواسته نقض و رسیدگی مجدد جهت رفع نقص مزبور به همان دادگاه محول میگردد.
رئیس شعبه 22 دیوانعالی کشور ـ غروی نائینی
رأی اکثریت – دادنامه فرجامخواسته هم از حیث نقص در تحقیقات و هم از حیث ماهیت مخدوش است زیرا حسب محتوای پرونده، خواهان به دو دلیل متقاضی صدور حکم طلاق است: 1ـ به دلیل تحقق بند 2 از شروط ضمن عقد نکاح، 2ـ به لحاظ عسر و حرج حاصل از عدم توانایی جنسی از ناحیه زوج به علت قطع نخاع. اما تحقق شرط ضمن عقد منتفی است زیرا به فرض صعبالعلاج بودن بیماری حادثشده بر زوج در اثر حادثه سقوط از درخت برای زوجه مخاطرهآمیز نیست زیرا فهم عرفی از بند 3 شرط از شروط ضمن عقد این است که نوع بیماری موجود در زوج برای زوجه ایجاد مخاطره نماید مانند امراض مسری صعبالعلاج همانند (ایدز، هپاتیت و …) نه بیماری عدم توانایی حرکت جسمی و یا جنسی. دیگر اینکه به فرض صدق عدم توانایی جنسی زوج از شقوق تبصره ماده 1130 ق.م. در اوراق پرونده نظریات پزشک مربوط دیده میشود که بعضی از پزشکان زوج را قادر به نعوظ و توانایی جنسی دانستهاند (ص 49) و با اصرار وکیل زوج به معرفی وی به پزشکی قانونی دادگاههای بدوی و تجدیدنظر به آن توجه ننمود و زوج را به پزشکی قانونی معرفی نکردند علیهذا دادنامه فرجامخواسته نقض و رسیدگی به همان شعبه محول میشود.
مستشار شعبه 22 دیوانعالی کشور ـ عضو معاون
الهی ـ اعتماد
توضیح: نمونه رای های منتشر شده در دادراه اعم از نمونه رای بدوی، نمونه رای تجدید نظر و نمونه رای دیوان عموما از نمونه رای های منتشر شده از سوی قوه قضائیه و مراکز و پژوهشگاه های وابسته به قوه قضائیه برگرفته شده است.