تفاوت دعوای نفی ولد و نفی نسب
درتاریخ : 1392/06/02 به شماره : 9209970907200506
موضوعات مرتبط با این نمونه رأی و مرجع صدور
این نمونه رای که در شعبه 12 دیوانعالی کشور صادرشده است درباره این موضوعات می باشد: نسب، نفی ولد، نفی نسب، ذینفع بودن در دعوی
چکیده رای
دعوای نفی ولد باید در مدت دو ماه از تاریخ اطلاع یافتن شوهر از تولد طفل اقامه گردد، اما دعوای نفی نسب که توسط ذینفعان اقامه میشود، مستلزم رعایت شرط دو ماه نیست.
خلاصه جریان پرونده
در تاریخ 11/1/1389 خانم ن.ک. وکیل پایه یک دادگستری به وکالت از طرف خانم الف.م. به استناد قرار اناطه شماره 805 ـ 12/10/1389 که در پرونده مذکور خانم ز.م. علیه خانمها ب.ق. و الف.م. دعوایی به عنوان وارد ثالث نسبت به دادنامه شماره 880927 ـ تاریخ ندارد ـ شعبه 221 دادگاه عمومی حقوقی تهران طرح نموده است و استشهادیه محلی و اصلاحیه گواهی حصر وراثت شماره 00187 ـ 30/4/1389 شورای حلاختلاف که خواهان جزو ورثه مرحوم غ.م. محسوب شده و عنداللزوم آزمایش DNA (دی ـ ان ـ ای ) و دادنامه شماره 805 ـ 12/10/1389، دادخواستی بـه خواسته صـدور حـکم بر انکار نسب خوانده به طرفیت خانم ز.م. تقدیم و توضیح میدهد خوانده خود را جزء ورثه مرحوم غ.م. میداند لذا نسبت به انحصار وراثت تقاضای (اصلاحیه ) نموده و رأی اصلاحی هم صادر شده است و بر اساس آن نسبت به دادنامه شماره 00341 ـ 30/4/1389 که مربوط به تنفیذ وصیتنامه متوفی غ.م. بوده به عنوان ثالث وارد شده در حالیکه دادگاه فوق، موکل و خانم ب.ق. را وراث متوفی میشناسد و مرحوم غ.م. ورثه دیگر غیر از آنها نداشته و خانم ز. فرزندخوانده مرحوم یاد شده میباشد چون دادگاه محترم ( شعبه 24) بهموجب رأی شماره 6805 ـ 12/10/1389 رسیدگی به دعوای (تنفید وصیتنامه ) را منوط به دادن دادخواست در مهلت مقرر قانونی اعلام نموده لذا با تقدیم دادخواست و دلایل پیوست تقاضای رسیدگی و صدور حکم به شرح دعوی میشود، پرونده برای رسیدگی به شعبه 250 دادگاه خانواده تهران ارجاع میگردد، خوانده طی لایحه مورخ 22/12/1389 دفاع میکند: بر اساس شناسنامه مرحوم غ.م. بنده فرزند ایشان هستم و مادر من هم همسر قانونی نامبرده میباشد، در شناسنامه و کارت ملی اینجانب نام مرحوم به عنوان پدر درج شده است، برابرگواهی حصر وراثت شماره 00341 ـ 30/4/1389 اینجانب ورثه قانونی غ.م. میباشم لذا به استناد و مدارک مذکور اینجانب جزء ورثه متوفی میباشم و شهادت شهود در مقابل اسناد رسمی فاقد آثار قانونی میباشد، دادگاه در تاریخ 22/12/1389 با حضور وکیل خواهان تشکیل جلسه میدهد، نامبرده اظهار میدارد خوانده فرزندخوانده غ.م. میباشد، ایشان بچه سرراهی بوده که غ.م. وی را گرفته و برای گرفتن شناسنامه برای او، صوری او را فرزند خود معرفی کرده است و شهادت شهود در شناسنامه در این مورد بیاساس میباشد. حتی غ.م. در وصیتنامه خود که مورد تنفیذ واقع شده گفته است تنها فرزندم، خانم الف.م. میباشد که قید «تنها» در وصیتنامه نشان میدهد که خانم ز. فرزند او نیست. تقاضای ارجاع امر به کارشناس را در صورت عدم پذیرش واقعیت امر توسط خواهان و شهادت شهود را دارم و مرحوم غ.م. در زمان حیات خود کراراً گفته است خانم ز. فرزند خوانده اینجانب است. خوانده که با تأخیر در دادگاه حضور یافته اظهار میدارد خواسته خواهان را تکذیب میکنم و دفاع من لایحه تقدیمی است، طبق شناسنامه موجود نام پدرم غ.م. و مادرم س.م. میباشد و انحصار وراثت اصلاح شده و حاضرم مورد آزمایش قرار بگیرم، دادگاه پس از استماع اظهارات طرفین، قرار استماع شهادت شهود را صادر و با صدور قرار کارشناسی متداعیین را برای آزمایش DNA به پزشکی قانونی معرفی میشوند که با انجام آزمایش اعلام نمایند که مرحوم غ.م. فرزند ح.، پدرِخوانده میباشد و خوانده، فرزند متوفی میباشد یا خیر؟ ضمناً پرونده کلاسه 87/151/1028 مورخ 30/4/1389 را مطالبه میکند. آقای ح.ش. کارآموز وکالت با تقدیم وکالتنامه خود را وکیل خانم ز.م. معرفی میکند، آقای رییس مرکز تشخیص و آزمایشگاهی و سرپرست معاونت امور آزمایشگاهی اداره کل پزشکی تهران در تاریخ 30/10/1390 به دادگاه اعلام میکند (نظر به اینکه خواهان و خوانده هر دو مؤنث بوده و اعضای دیگر از خانواده نسبی آنها (مادر، سایر خواهر و برادران تنی) را چون معرفی نشده است امکان بررسی خواسته وجود ندارد) دادگاه در تاریخ 12/2/1390 با حضور وکلای طرفین تشکیل جلسه داده، وکیل خواهان خواسته موکل خود را تکرار و تقاضای تحقیق از گواهان تعرفه شده را مینماید، وکیل خوانده اظهار میدارد حسب گواهی حصر وراثت و شناسنامه و کارت ملی، موکل خود را فرزند مرحوم غ.م. میداند و توضیح میدهد موکل برای آزمایش دی ـ ان ـ ای (DNA ) به پزشکی قانونی رفته و نتیجه آزمایش هم اعلام گردیده است، دادگاه سپس در اوراق جداگانه از گواهان خواهان تحقیق مینماید، آقای ح.س. اظهار میدارد من در مدت چهل سال با مرحوم غ.م. آشنایی داشتم وقتی او خیاطی داشته با من صحبت میکرد و گفته بود من فرزندی نداشتم و یک فرزند از شیرخوارگاه انتخاب کردم و در شناسنامه خودم اسمش را به نام ز. نوشتم تا اینکه زن فوت شد، زن دوم او بچهدار شد و نام او را الف. خانم گذاشت، آقای ع. اظهار میدارد من از سی و پنج سال پیش مرحوم غ.م. را میشناسم و او از ازدواج اول فاقد فرزند بوده گفته از شیرخوارگاه یک دختر انتخاب کردم و اسمش را در شناسنامه خودم نوشتم بعد از ازدواج دوم، خداوند دختری به نام الف. به او مرحمت فرمود، آقا خ.ل. گفته اینجانب حدود 45 سال با آقای مرحوم غ.م. دوست و رفت و آمد خانوادگی داشتم طبق اظهار آن مرحوم، ز. را چون زنش بچهدار نمیشد از پرورشگاه آوردند و کـرراً به این موضوع اشاره میکرد و میگفت که او دختر واقعی ایشان نیست، آقای ح.س. اظهار میدارد به مدت 45 سال با (غ.م.) آشنا بودهام و دوست و همکار بودهایم، خود ایشان اظهار میکرد زنم بچهدار نمیشود تا اینکه یک بچه از شیرخوارگاه گرفته و نام او را ز. گذاشتیم و بچه را وقتی از شیرخوارگاه گرفتیم دو ماهه بود، دادگاه از اداره ثبت احوال خواسته گواهی ولادت خانم ز.م. فرزند غ.م. به همراه رونوشت سند سجلی ایشان را برای بررسی به این شعبه ارسال دارید و همچنین پرونده استنادی مربوط به گواهی حصر وراثت را از شورای حلاختلاف مطالبه میکند و از شعبه 221 دادگاه خانواده سئوال میکند که آیا خانم الف.م. دادخواستی مبنی بر انکار نسبت به آن شعبه تقدیم کرده است یا خیر و نتیجه آن رسیدگی در صورت مثبت بودن به این شعبه اعلام شود. اداره ثبت احوال رونـوشتی از شـناسـنامه خانم ز. را، که ملـصق به عکس مشارالیها میباشد، پدر به نام غ.م. و مادر به نام س.م.، با درج نام دوتن گواه را به دادگاه ارسال میدارد و طی نامه مورخ 14/2/1390 اعلام میکند همراه پرونده شناسنامه خانم ز.، گواهی ولادت پیوست نیست. دادگاه مجدداً خانم ز.م. را همراه خانم ح.م. فرزند مشهدی ح. را جهت آزمایش DNA پزشکی قانونی معرفی میکند، پزشکی قانونی تهران طی نامه مورخ 7/3/1390 به دادگاه اعلام میکند آزمایش برای عموی خانواده امکانپذیر نیست، وکیل خواهان طی لایحة پیوست به دادگاه اعلام میکند موکل دارای یک پسر عمو و یک عمو و 3 دختر عمو میباشد، تقاضای انجام آزمایش DNA را مینمایم، خانم ن.ک. به عنوان وکیل پایه یک دادگستری لایحه در مورد اختلافات بین خانواده غ.م. واقع شده توضیح لازم را میدهد، آقای م.م. طی لایحة تقدیمی (ص 48) اعلام میکند، اقرار میکنیم خانم ز.م. فرزندخوانده برادر اینجانب مرحوم غ.م. میباشد و خانم س. همسر ایشان قادر به بارداری نبوده است و حاضرم در دادگاه حضور یافته و قسم به نام خداوند گواهی بدهم، دادگاه از پزشکی قانونی استعلام میکند با وجود پسرعمو و دخترعمو امکان انجام آزمایش DNA وجود دارد یا خیر؟ پزشکی قانونی طی پاسخ پیوست پرونده اعلام میکند اثبات نسب پدری افراد مؤنث از طریق آزمایش عمو یا عموزادگان امکانپذیر نمیباشد (ص 52). دادگاه پایان رسیدگی را اعلام و طی رأی شماره 1373 ـ 27/7/1390 با شرح دعوای خواهان و اظهارات شهود و مدافعات وکیل خواهان و استعلام به عمل آمده از اداره ثبت احوال در مجموع دعوای خواهان را ثابت دانسته و به استناد مفهوم مخالف ماده 1158 قانون مدنی حکم به نفی ( انکار) نسبت خوانده از خواهان را صادر مینماید، پس از ابلاغ رأی، خانم ز.م. با وکالت آقای ح.ش. نسبت به آن تجدیدنظرخواهی میکند. شعبه دوم دادگاه تجدیدنظر استان تهران در تاریخ 17/4/1391، با حضور طرفین تشکیل جلسه داده و پس از استماع اظهارات آنان و خانمها ز. و الف.م. پایان رسیدگی را اعلام و طی رأی شماره 759 ـ 24/4/1391 با توجه به مندرجات پرونده و اظهارات طرفین پرونده در جلسه دادرسی مورخ 17/4/1391 این دادگاه و با توجه پاسخ واصله از اداره ثبت احوال استدلال میکند اساساً طرح دعوی راجع به ادعای مبنی بر اینکه ز.م. فرزند صلبی مرحوم غ.م. نمیباشد و توضیحات در اطراف ادعای مذکور پس از فوت مورث خواهان، مربوط به اموال بجا مانده بوده و اختلافات راجع به میراث میباشد که با توجه بهمراتب مذکور و اینکه طرح دعوای نفی ولـد مربوط است به پدر و طفل مورد بحث و آن هم با تصریح قانونی پس از دو ماه تولد طفل، دعوای قابل استماع نمیباشد لذا با قبول اعـتراض، معـترض دادنامه تجـدیدنظر خواسته را به استناد به صدر ماده 358 قانون آیین دادرسی مدنی ( سال 1379) و به استناد ماده 1162 از قانون مدنی حکم به رد دعوی خواهان را صادر اعلام مینماید. رأی در تاریخ 15/5/1391 به خانم الف.م. ابلاغ و مشارالیها با وکالت خانمها ن.ک. و ز.ت. نسبت به آن در تاریخ 4/6/1391 فرجامخواهی میکند که پرونده پس از تبادل لوایح به دیوانعالی کشور ارسال که برای رسیـدگی به این شعبه ارجـاع میگـردد و لایحـه پیـوست به هنگام قرائت و شور مطالعه خواهد گردید.
رای دیوان
بر دادنامه فرجامخواسته به جهات ذیل ایراد وارد است :
یک ـ حسب دادخواست تقدیمی خواسته خواهان صدور حکم بر انکار نسب خوانده خانم ز.م. نسبت به پدر خود مرحوم غ.م. است و در جریان دادرسی خود و وکلای وی در این مورد هم توضیح لازم دادهاند و در لوایح تقدیمی خود به وضوح در اطراف دعوای موکل خود را بیان کردهاند. دو ـ در جلسه اول دادرسی دادگاه و نیز در جریان دادرسی، موضوع دعوای مطروحه را تغییر ندادهاند تا مشمول ماده 98 قانون آیین دادرسی مدنی مصوب سال 1379 گردد، در نتیجه دادگاه تجدیدنظر استان تهران خلاف خواسته مبادرت به صدور رأی نموده است. سـه ـ ماده 1162 قانون مدنی که مورد استناد دادگاه محترم تجدیدنظر استان تهران قرارگرفته است ناظر به دعوای نفی ولد طفل متولد شده میباشد که برابر نص صریح قانون دعوی باید در مدت دو ماه از تاریخ اطلاع یافتن شوهر اقامه گردد، در حالیکه، اولاً ـ حسب مندرجات پرونده، غ.م. فوت شده و حسب مندرجات پرونده گواهی حصر وراثت صادر گردیده است. ثانیاً ـ در جلسه دادرسی 17/4/1391 دادگاه تجدیدنظر استان تهران خواهان (تجدیدنظرخوانده) در اطراف دعوی توضیح داده است لذا دعوای مطروحه از شمول ماده 1162 قانون مدنی خارج بوده و قابل استناد نیست. چهار ـ عموی فرجامخواه (خواهان بدوی) طی لایحه پیوست پرونده اظهار داشته خانم ز.م. فرزندخوانده برادرم میباشد و حاضر شده در دادگاه حضور یافته و با انجام تشریفات قانونی در این خصوص ادای گواهی نماید و توضیح میدهد نامبرده یعنی غ.م. فقط یک فرزند داشته است لذا تحقیق از نامبرده ضرورت دارد. پنج ـ در پـرونده مطروحـه به پرونده تنفیذ وصیتنامه مرحوم غ.م. استناد شده و خواهان (فرجامخواه) گفته است تنها فرزند صلبی وی الف.م. میباشد لذا اقتضاء داشت دادگاه محترم تجدیدنظر استان تهران سوابق و پرونده مربوطه را مطالبه و خلاصهای از آن را در پرونده درج نماید. شش ـ خواهان بدوی (فرجامخواه ) ادعا کرده است پدرش خانم ز.م. را از شیرخوارگاه گرفته است لذا برای رسیدگی به دلایل فرجامخواه اقتضاء داشت دادگاه محترم سوابق مربوط به قبول فرزندخواندگی فرجامخوانده را پس از توضیح لازم از خواهان در خصوص نشانی و محل شیرخوارگاه آن را مطالبه و مندرجات آن را در پرونده درج نماید و در خصوص اظهارات وکیل فرجامخواه در مورد صیغه نمودن فرزند فرجامخوانده برای محرمیت با متوفی توضیح لازم أخذ گردد. هفت ـ از طریق کلانتری مربوطه در محل از کسان و بستگان طرفین در خصوص اینکه مرحوم غ.م. از خانم فوت شده دارای فرزند از بطن وی بوده است یا خیر و خانم ز.م. فرزندخوانده متوفی میباشد و فرزند صلبی وی نمیباشد، به طور مستوفی تحقیق و در صورت لزوم أخذ توضیح در اطراف مراتب یاد شده آنگاه مبادرت به صدور رأی نمایند، لذا به استناد بند الف ماده 401 قانون آیین دادرسی مدنی مصوب سال 1379 رسیدگی را نارسا تشخیص و با تعیین موارد نقص دادنامه فرجامخواسته نقض و پرونده برای رسیدگی مجدد به شعبه محترم دوم دادگاه تجدیدنظر استان تهران ارجاع میگردد.
رییس شعبه 12 دیوانعالی کشور ـ مستشار
طیبی ـ مصطفوی
توضیح: نمونه رای های منتشر شده در دادراه اعم از نمونه رای بدوی، نمونه رای تجدید نظر و نمونه رای دیوان عموما از نمونه رای های منتشر شده از سوی قوه قضائیه و مراکز و پژوهشگاه های وابسته به قوه قضائیه برگرفته شده است.