تعدد مادی شرکت در منازعه و قتل در حین منازعه
درتاریخ : 1391/11/18 به شماره : 9109970907101120
موضوعات مرتبط با این نمونه رأی و مرجع صدور
این نمونه رای که در شعبه 11 دیوانعالی کشور صادرشده است درباره این موضوعات می باشد: تعدد جرم، تعدد مادی، قتل عمدی، منازعۀ جمعی
چکیده رای
قتل عمدی و شرکت در منازعه مصداق تعدد مادی است.
خلاصه جریان پرونده
حسب گزارش کلانتری 28 صدرا ، در تاریخ 17/4/90 به دنبال اعلام درگیری ، مأمورین به محل رفته که آقای ع.ک. مدیر باغ ، اعلام داشته: درگیری بین خانواده داماد و خانواده عروس بوده که منجر به سازش شده است. در تاریخ 17/4/90 رئیس بیمارستان شهید رجائی ، اعلام کرده م.ص. 28 ساله، در بیمارستان فوت کرده. دستور فرمائید پزشکی قانونی از جسد معاینه به عمل آورده، گواهی فوت صادر نماید. م.ص.، پدر مقتول اعلام کرده: دیشب در باغ ، مراسم جشن عروسی یکی از بستگان بوده که پسرم م.ص.، جهت تسویه حساب به کافه باغ مراجعه کرده. دو نفر به اسامی م.ص. و ص.ص.، که برادر میباشند، پسرم را مورد اصابت چاقو قرار دادهاند که فرزندم در بیمارستان فوت نموده. از آنها شکایت دارم. م.ص. که در اثر نزاع مجروح بوده و به بیمارستان مراجعه کرده بود، به دستور آقای بازپرس تحت نظر قرار میگیرد. ولی مرجع انتظامی اعلام داشته که نامبرده، پس از مداوا از بیمارستان خارج شده است. نامبرده از ناحیه گوش مجروح بوده است. پزشکی قانونی در معاینه از جسد، یک بریدگی با لبه تیز، به طول 5/5 و عمق 20 سانتیمتر، در ناحیه خلف شانه راست مشاهده کرده که شریان و ورید اصلی این دست در مسیر بریدگی دیده نشده است و پزشکی قانونی علت فوت نامبرده را، خونریزی شدید به دنبال پارگی عروق اصلی دست راست، در اثر اصابت جسم برنده و نوک تیز و عوارض ناشی از آن تعیین کرده است. ش.ص.، مادر مقتول اعلام داشته که: از م.ص. معروف به ص.، به لحاظ قتل فرزندم شکایت و تقاضای قصاص او را دارم. م.ص.، پدر مقتول نیز از م.ص. به قتل فرزندش، شکایت میکند. م.ص. در تاریخ 1/5/90 دستگیر میشود. نامبرده اظهار داشته که به عروسی پسرخالهام رفته بودم. دیدم ع. با م. درگیری سطحی دارند. م. به ع. فحش میداد و یک ضربه به سینه ع. زد (ظاهراً م. همان مقتول و ع.، برادر متهم م.ص. است) من قصد میانجیگری داشتم. م. به طرف یخچال که شیشه دلستر داخلش بود، رفت. من به م. گفتم که چرا درگیری داری؟ گفت، من دیگر کاری ندارم. ولی به ع. بگو، نمیگذارم زنده بگردی؛ و همینطور [به] برادرم فحش میداد. م. به سرعت یک شیشه برداشت و شکست و با لبه آن به گیجگاه ع. زد من باز هم میانجیگری کردم و به م.گفتم که چرا فحش میدهی. بعداً م. را به داخل ماشینش بردم. شکم او خونی بود. من یک ضربه کارد به م. زدم. من یک ضربه بیشتر به م. نزدم. به م.ص. به قتل مرحوم م.ص.، تفهیم اتهام شده که نامبرده اظهار داشته: قبول دارم. اشتباه کردم. متهم نزد آقای بازپرس ، همین اظهارات را تکرار کرده و اعلام داشته، او مست بود. وقتی که شیشه دلستر را شکست، آن را به سمت صورتم کشید و به ع. حملهور شد و با شیشه به گیجگاه او زد. من یک ضربه چاقو به شانه او زدم. صحنه قتل بازسازی و از آن فیلم تهیه کردند. از متهم آخرین دفاع اخذ، که نامبرده اظهار داشته: قبول دارم. مقتول را من چاقو زدهام. آقای بازپرس، پس از تکمیل پرونده، قرار مجرمیت م.ص. معروف به ص. را، دائر به قتلعمدی مرحوم م.ص. و شرکت در نزاع دستهجمعی منجر به قتل و استعمال موادمخدر، قرار مجرمیت م.ص. را دائر به شرکت در نزاع دستهجمعی منجر به قتل و خرید مواد روانگردان صادر و نسبت به اتهام سایرین، قرار منع تعقیب صادر میگردد؛ که در مورد اتهام م.ص. دائر به قتل عمدی و شرکت در نزاع دستهجمعی منتهی به قتل و اتهام م.ص.، دائر به شرکت در نزاع دستهجمعی منجر به قتل، پرونده با کیفرخواست به دادگاه کیفری استان فارس ارسال میشود. متهم وکیل خود را به دادگاه معرفی میکند. اولیاءدم هم وکیل انتخاب میکنند. در جلسه دادگاه، اولیاءدم و وکیل آنها تقاضای قصاص م.ص. را میکنند. م.ص. متهم، نیز اتهام انتسابی و زدن کارد به مقتول را قبول داشته و سپس به شرح ماجرا میپردازد و اظهار میدارد: که چون مقتول با شیشه به آنها حمله کرده، با کارد به شانه مقتول زده که شیشه از دستش بیفتد. م.ص. هم اتهام انتسابی را قبول کرده و اعلام داشته که مرحوم به وی حمله کرده که مجروح شدهام، ولی گواهی پزشکی ندارد. وکیل متهم نیز به وسیله لایحه از موکل خود دفاع کرده. از متهمان آخرین دفاع اخذ، دادگاه با توجه به محتویات پرونده و رد دفاعیات وکیل متهم، مجرمیت آنها را محرز دانسته و م.ص. را از جهت قتل عمدی مرحوم م.ص.، به قصاص نفس و از جهت شرکت در منازعه، به یک سال حبس و م.ص. را از جهت شرکت در منازعه منتهی به قتل، به سه سال حبس محکوم نموده است. آقای وکیل م.ص.، به رأی صادره اعتراض کرده و اعلام داشته که، منازعه دستهجمعی نبوده است و نزاع بین م.ص. متهم و مقتول بوده است. آقای ع.ع. نیز به وکالت از م.ص.، به رأی صادره از جهت محکومیت موکلش به قصاص اعتراض کرده و اعلام داشته که ضربه وارده غیرکشنده بوده و آن محل جزء نقاط حساس محسوب نمیشود و در اثر دیر رساندن مصدوم به بیمارستان فوت کرده است. اعتراض آقای وکیل به لحاظ محکومیت موکلش، به قصاص است. لایحه نامبرده به هنگام شور قرائت میشود.هیأت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید. پس از قرائت گزارش آقای صاحبالزمانی، عضو ممیز و اوراق پرونده و نظریه کتبی آقای حبیبی دادیار دیوانعالی کشور، اجمالاً مبنی بر «اعتراض خارج از مهلت است. موضوع قابل طرح در دیوانعالی کشور نمیباشد.» مشاوره نموده، چنین رأی میدهد:
رای دیوان
درخصوص درخواست م.ص. با وکالت آقای ع.ع.، دائر به تجدیدنظر از دادنامه 00059-30/3/91 که به موجب آن تجدیدنظرخواه به اتهام مباشرت در قتل عمدی مرحوم م.ص.، به قصاص نفس محکوم شده. با عنایت به محتویات پرونده و استدلال دادگاه صادرکننده رأی، اعتراض موجه نیست و موارد اعلامی با هیچیک از شقوق مادّه 240 قانون آیین دادرسی کیفری انطباق ندارد. لذا رأی مذکور در قسمتی که مورد درخواست تجدیدنظر نامبرده قرار گرفته، عیناً تأیید و ابرام میشود. اما در مورد درخواست م.ص. و وکیل وی آقای ر.ز.، با توجه به اینکه دادنامه در تاریخ 9/5/91 به م.ص. ابلاغ و نامبرده در تاریخ 31/5/91 و وکیل وی در تاریخ 1/6/91 برأی مذکور اعتراض کرده، به نظر میرسد که اعتراض خارج از مهلت است. لذا در اجرای ماده 245 قانون آیین دادرسی کیفری پرونده اعاده میگردد که اقدام قانونی معمول دارند.
رئیس شعبه 11 دیوانعالی کشور ـ عضو معاون
صاحبالزمانی ـ حکیمینژاد
توضیح: نمونه رای های منتشر شده در دادراه اعم از نمونه رای بدوی، نمونه رای تجدید نظر و نمونه رای دیوان عموما از نمونه رای های منتشر شده از سوی قوه قضائیه و مراکز و پژوهشگاه های وابسته به قوه قضائیه برگرفته شده است.