لزوم قبول بذل مهریه توسط زوج یا وکیل وی در هنگام اجرای صیغه طلاق
درتاریخ : 1392/10/09 به شماره : 9209970908200288
موضوعات مرتبط با این نمونه رأی و مرجع صدور
این نمونه رای که در شعبه 22 دیوانعالی کشور صادرشده است درباره این موضوعات می باشد: طلاق، وکالت در طلاق، بذل مهریه، قبول بذل
چکیده رای
صرف بذل مهریه بدون اعمال وکالت در قبول آن، جهت اجرای صیغه طلاق با استفاده ازشرط ضمن عقد کفایت نمی کند بلکه زوجه یا وکیل وی باید در هنگام اجرای صیغه طلاق، بذل را نیز وکالتاٌ از طرف زوج قبول نمایند.
خلاصه جریان پرونده
در تاریخ 12/8/1387خانم فرجامخوانده با وکالت آقای س.ح.دادخواستی مبنی بر تقاضای صدور حکم طلاق بهطرفیت آقای فرجامخواه تسلیم دادگستری آمل نموده است که به شعبه سوم دادگاه عمومی آن شهرستان ارجاع شده است. خلاصه توضیح وکیل خواهان این است: موکله در تاریخ 3/2/84 با خوانده ازدواج نموده است و از آن زمان تابهحال زندگی مشترک شروع نشده است و خوانده طفره میرود و از پرداخت نفقه و مهریه هم استنکاف میکند با وجود طرح و صدور حکم و اجراییه حاضر به پرداخت نیست و در صدد آزار و اذیت روحی است به استناد مواد 1129 و 1130 و 1119 ق.م تقاضای صدور حکم را دارم. دادگاه طرفین را دعوت نمود طرفین حاضر نشدند وکلای طرفین حاضر شدند. وکیل خواسته را برابر دادخواست تکرار کرده است. وکیل خوانده بهاختصار پاسخ داد: آنچه همکار محترم ترک زندگی عنوان نموده ناشی از فعل شخصی زوج میباشد تا جایی که با اعمال ماده 2 در خصوص مهریه در روز بازگشت والدین زوج از سفر حج در مراسم ولیمه با مأمورین جلب زوج اقدام و مایه هتک حیثیت فراوان در انظار برای خانواده موکل گردیده است و حتی وساطت ریشسفیدان مؤثر واقع نشده است و از سال 1385 همچنان اصرار بر متارکه دارد و در حضور شهود گفته است: قصد اذیت و آزار موکل و خانوادهاش را دارد بنابراین دعوی فاقد وجاهت قانونی است.وکیل زوجه پاسخ داد: همینکه زن و مرد به عقد هم درآمدند قانونی زندگی را شروعشده میداند و عدم ادامه آن ترک زندگی محسوب میشود ورود ریشسفیدان برای حل قضیه مورد تکذیب موکل است و در سال 1385 موکله در دفتر من به عنوان منشی حدود بیست روز مشغول بکار شد ولی زوج گفت اگر کار رها کنی زندگی را شروع میکنیم ولی با ترک کار توسط موکل زوج اقدامی نکرد و چون زوج مهریه را نپرداخت زوجه حق حبس داشته است تقاضای صدور حکم طلاق را دارم.دادگاه قرار ارجاع امر به داوری صادر کرد. داوران معرفی و تعیینشده به علّت اختلاف عمیق حسب اعلام آنها توفیقی در سازش بین طرفین نداشتهاند. دادگاه مجدداً طرفین را دعوت نمود. در جلسه مورخ 4/11/88 خواهان وکیل وی حاضر شدند وکیل زوجه گفت: خوانده حسب اطلاع ازدواج دیگری نموده و از این شهر متواری شد با توجه به احکام صادره از شعب دادگاه درباره مهریه و نفقه و عدم پرداخت آن توسط زوج ، زوجه در عسروحرج میباشد تقاضای صدور حکم را دارم. دادگاه پرونده اجرای احکام را مطالبه کرد و گزارش تهیه نمود که حکایت دارد زوج بابت نفقه یک سال زوجه به 000/800/4 محکومشده ولی هنوز اجرانشده است ونیز زوج به 250 سکه بابت مهریه به نفع زوجه محکومشده است ولی با تقسیط پرداختنشده و زوج جلب گردیده است.دادگاه مجدداً طرفین را دعوت نمود. طرفین حاضر نشدند وکیل زوج حاضر شد و بیان داشت عسروحرج اعلامی وکیل زوجه فاقد انتساب به موضوع امر میباشد با جلب موکل و ممانعت وی از تشکیل زندگی وی چگونه تشکیل زندگی بدهد و موکل متواری نیست در جلسه داوری حاضرشده است.به نظریه داوری اعتراض دارم. دادگاه قرار استماع گواهی گواهان صادر کرد و دو طرف را برای معرفی گواه دعوت نموده است. جلسه دادگاه در تاریخ 10/5/89 تشکیل شد. خواهان وکیل وی وکیل زوج حاضر شدند. وکیل خواهان گفت: برای اثبات عسروحرج زوجه گواه داریم و تقاضای تحقیق راداریم دادگاه از شهود در برگهای جداگانه تحقیق نمود. 1ـ یکی از شهود گفت: من آقای ر. را میشناسم و دوست من است و میدانم وی اصرار زیاد به ادامه زندگی دارد و خانواده وی هم تقاضای ادامه زندگی دارند. 2ـ شاهد دیگر گفت: در جلسهای که تشکیل شد و خانواده زوج بودند و او نبود و در منزل من طرفین مطلع نبودند من آنها را دعوت کردم ولی توافق نشده است. 3ـ شاهد دیگر گفت: من داماد خانم الف. هستم. 5 سال است آقای ر. خانمش را رها کرده است. چندین مرتبه از طرف خانم برای صلح و سازش نزد آقای ر. و خانواده وی رفتیم هیچگونه تأثیری نداشت. 4 ـ شاهد دیگر گفت: من دائی خانم الف. هستم این دو نفر پس از ازدواج مدتی باهم بودند و پسازآن آقای ر. 5 الی 6 سال است هیچگونه مراجعهای نداشته است و چندین مرتبه از طرف خانم جهت صلح و سازش و ادامه زندگی در پی آقای ر. رفتند و با خانواده وی صحبت کردند هیچگونه اقدامی نکرد برای زندگی مشترک وکیل زوج گفت: وی هم گواه دارد که چندین بار برای ادامه زندگی مراجعه کرد ولی مؤثر واقع نشد تقاضا دارم از شهود زوج هم جداگانه تحقیق شود و تحقیق شد.وکلای طرفین هریک مطالبی را بیان داشتهاند که تکرار مطالب گذشته بود بهاضافه اینکه هریک با استفاده از اظهارات شهود موکل خود را محقق دانستهاند. دادگاه مجدداً طرفین را دعوت نمود و دستور داد وکلای طرفین خود آنها را در جلسه دادگاه جهت صلح و سازش حاضر نمایند. جلسه دادگاه در مورخ 18/8/89 تشکیل شد. وکلای طرفین و خواهان حاضر شدند ولی خوانده حاضر نشده است. وکیل خوانده گفت: عسروحرجی که خواهان میگوید از ناحیه زوج نمیباشد و اگر زوجه تمام مهریه را گذشت نماید زوج او را طلاق میدهد.وکیل زوجه مطالب گذشته را مبنی بر اینکه زوجه خواهان ادامه زندگی میباشد و از سال 1384 زوج او را ترک نموده است تکرار کرد و گفت: زوجه با جلب وی کار به کارش در راستای جلب نداشته است و الآنهم زوج در آمل است و متواری نمیباشد..دادگاه با اعلام ختم رسیدگی طی دادنامه شماره 1722 ـ 30/11/89 با این استدلال که وکیل زوجه دلیلی که عسروحرج زوجه را اثبات نماید اقامه ننموده و خوانده و خواهان ادامه زندگی مشترک است رأی بر ابطال دعوی خواهان صادر کرده است. از این رأی توسط وکیل زوجه تجدیدنظرخواهی شد و پرونده به شعبه 13 دادگاه تجدیدنظر استان ارجاع شده است خلاصه ایراد وکیل تجدیدنظرخواه این است قانونگذار موارد عسروحرج را بیان نموده است ازجمله عدم پرداخت نفقه توسط زوج و عدم امکان الزام وی به پرداخت نفقه است که در این مورد علیه زوج حکم بپرداخت نفقه صادر شد و اجرا گردیده است ولی زوج حتی با جلب نیز پرداخت نکرده است و اسناد و مدارک در پرونده حاکی از آن میباشد تقاضای نقض رأی را دارم. از پاسخ زوج وکیل وی در پرونده حکایتی نیست. دادگاه تجدیدنظر طرفین را جهت بررسی درباره امور مالی و معرفی به پزشکی قانونی درباره حمل و عدم آن دعوت نموده است. جلسه دادگاه در مورخ 23/11/90 تشکیل شد وکلای طرفین حاضر شدند از طرفین ، تجدیدنظرخواه حاضر شد ولی تجدیدنظر خوانده حاضر نشده است. وکیل تجدیدنظرخواه مطالب گذشته را تکرار کرده است و اضافه نموده است که با وجود احکام صادرشده زوج اقدام به پرداخت مهریه و نفقه نکرده است وفق مفاد مادههای 1129 و 1130 ق.م عسروحرج زوجه ثابت است و نقض دادنامه بدوی موردتقاضا میباشد. وکیل زوج نیز مطالب گذشته را تکرار نموده و اضافه نموده است که دادنامه مربوط به نفقه با توجه به بیکاری موکل قابلیت اجرا نداشته است ولی الآن آمادگی این را دارد و با عدم احراز عسروحرج زوجه تقاضای تأیید دادنامه را دارم. زوجه خود بیان داشت: در سال 1384 به عقد آقای م.ر. در آمدم و مدت 6 ماه نامزد بودیم تا اینکه اختلاف پیش آمد در این مدت 6 ماه رابطه زناشویی در حد معمول برقرار بوده است. در این اختلاف خانواده شوهرم مخصوصاً پدر و مادرش دخالت داشتهاند من برای زندگی تلاش کردم و اعلام کردم حتی اگر توان عروسی ندارد من بدون عروسی حاضرم به زندگی مشترک هستم از سال 86 نفقه را به اجرا گذاشتهام ولی ایشان نپرداخت من حکم جلبشان را گرفتم ایشان متواری هستند مهریه را هم اجرا گذاشتم حاضر به گذشت مقداری از آن شدم بازهم اقدامی صورت نگرفت و الآن 6 سال است من بلاتکلیف هستم من از 250 سکه مهریه یکصد سکه را بخشیدم و لازم به توضیح است که ایشان عمل نزدیکی انجام نداده است.دادگاه زوجه را به پزشکی قانونی معرفی کرد آزمایش بارداری وی منفی اعلامشده است. دادگاه با اعلام ختم رسیدگی دادنامه شماره 1488 ـ 30/11/90 با نقض رأی بدوی رأی به طلاق زوجه صادر نموده است اختصاراً با این استدلال: 1ـ حکم به پرداخت نفقه به نفع زوجه صادر شد و اجرا گردیده است ولی زوج اقدام به پرداخت آن نکرد امکان الزام وی به پرداخت هم وجود ندارد. تخلف از شرط ضمن عقد محقق شده است. (بند 1 از شروط عقدنامه) 2ـ زوجه غیر مدخوله است و یکصد سکه از مهریه استحقاقی را بذل کرده است 25 سکه باقیمانده را زوج مکلف به تأدیه است. و از این رأی توسط وکیل زوج فرجامخواهی شد و پرونده به این شعبه ارجاع شده است. خلاصه ایراد وکیل فرجامخواه این است دادگاه به شهادت شهود توجه ننموده است. زوجه با عدم تمکین متمایل به برهم زدن زندگی است موکل اصرار بر ادامه زندگی دارد. تقاضای نقض رأی را دارد.پاسخ وکیل فرجامخوانده اختصاراً ضمن تکرار مطالب گذشته این است حکم به پرداخت نفقه صادر شد و اجرانشده است شهود زوجه شهادت دادهاند که زوجه متمایل به ادامه زندگی بود ولی زوج حاضر نشده است. تقاضای ابرام رأی فرجامخواسته را نموده است.
رای دیوان
با توجه به مستندات طرفین و محتویات پرونده و شهادت شهود و اظهارات وکیل زوج که اگر زوجه تمام مهریه را بذل کند زوج او را طلاق میدهد بر رأی فرجامخواسته خدشهای در اصل آن وارد نمیباشد و ابرام میگردد و ارشاداً بیان میشود صرف بذل بدون اعمال وکالت در قبول بذل کافی در تحقق طلاق با استفاده از شرط ضمن عقد نمیباشد هنگام اجرا رعایت گردد.
مستشار ان شعبه 22 دیوانعالی کشور
الهی ـ مجتهدزاده
توضیح: نمونه رای های منتشر شده در دادراه اعم از نمونه رای بدوی، نمونه رای تجدید نظر و نمونه رای دیوان عموما از نمونه رای های منتشر شده از سوی قوه قضائیه و مراکز و پژوهشگاه های وابسته به قوه قضائیه برگرفته شده است.