عدول از حق تجدیدنظرخواهی
درتاریخ : 1391/12/14 به شماره : 9109970909700694
موضوعات مرتبط با این نمونه رأی و مرجع صدور
این نمونه رای که در شعبه 17 دیوانعالی کشور صادرشده است درباره این موضوعات می باشد: تجدیدنظرخواهی، عدول از حق، صرفنظر کردن از حق اعتراض، مهلت تجدیدنظرخواهی، قتل عمد، قصاص
چکیده رای
اگر محکومعلیه در مدت تجدیدنظرخواهی از حق اعتراض خود صرفنظر کرده باشد، در همان مهلت میتواند از تصمیم خود عدول نماید.
خلاصه جریان پرونده
الف.م. فرزند الف. دارای شناسنامه شماره … حوزه … ، در مورخ 31/5/1389 در منزلی که به اتفاق همسرش ف.ن. و مادر همسرش ف.م. و برادر همسرش م.ن. و برادران همسرش به نام م.الف. زندگی میکرده یا لااقل در زمان فوت در آنجا بوده، به قتل میرسد. اعلام کننده وقوع قتل به نیروی انتظامی، جهت صورتمجلس 31/5/1389 و اولین برگ پرونده، ف.م. است که پس از حضور مأمورین به ایشان میگوید شوهرم به نام ت. معروف به م با نام خانوادگی الف. با دامادم به نام الف. درگیر و با ضربات چاقو او را مجروح و از مــــحل متـــواری شــد. گزارش 1418/8014/9197/89-31/5/1389 سرپرست حوزه انتظامی به دادسرای عمومی و انقلاب ، دلالت بر این دارد که اورژانس 115 پس از اعزام مصدوم اظهار نموده که به علت جراحات وارده، فوت کرده است. رسیدگی به پرونده به شعبه اول بازپرسی ارجاع و بازپرس در مورخ مرقوم به اتفاق پزشک قانونی به محل عزیمت که نتیجه کار در صورتجلسه بازدید محل، منعکس است. با این یادآوری که ف.م. فرزند ح. کارمند شبکه بهداشت به بازپرس میگوید در زمان قتل من حاضر بودم. مقتول داماد من است. مدت سه هفته است که با دخترم ف. عقد کرده و شوهرم ت. که ناپدری دخترم ف.ن. است، با ازدواج دخترم با مقتول مخالف بود. از زمانی که متوجه شد که مقتول قرار است داماد ما شود، ایشان منزل نمیآمد و دائماً تهدید میکرد و تلفنی و با پیامک تهدید میکرد. تا اینکه امروز ساعت 5/7 من میخواستم بروم اداره، آمدم داخل حیاط خلوت که سرویس بهداشتی است. یک لحظه متوجه شدم که شوهرم ت. بغل دیوار داخل حیاط خلوت قایم شده و یک چاقو دستش است. در این لحظه دامادم که داخل اتاق خواب بود. یک لحظه من جیغ زدم ت. (م.) چاقو روی من کشید که صدا نکنم. یک دفعه دوید داخل، تا من رسیدم چاقو به دامادم زد. ف. در پاسخ سؤال بازپرس میگوید حدود یک هفته است که دامادم از شهرستان آمده و شبها اینجا میخوابید و در داخلهال خوابیده بود و احتمالاً زمانی که من جیغ زدم، دامادم فرار کرده و به داخل اتاق رفته و به این علت جنازه در اتاق افتاده بود و به جز من، پسرم م.ن و دخترم ف.ن. (از شوهر اولش) و فرزند دیگر من به نام م.الف. فرزند ت. (قاتل) اینجا بودند. م.ن. میگوید من داخل هال خوابیده بودم. صدای جیغ مادرم را شنیدم. یک لحظه دیدم که ناپدری ما وارد شد. دیدم که داخل هال مقتول خوابیده بود. با او درگیر شد و در داخل هال، چاقو به او زد و من مانع شدم که بیشتر نزند. در همین حین مقتول فرار کرد و داخل اتاق رفت و بعد آنجا هم به او چاقو زد و حدود سه الی چهار دقیقه بیشتر طاقت نیاورد و نمیتوانست حرف بزند. قاتل به من میگفت جلو نیا و به جز من، مادرم ف. و خواهرم ف. و برادر کوچکم م. که فرزند قاتل است، حضور داشتند. م.الف. به بازپرس میگوید من در داخل هال خواب بودم، بیدار شدم. دیدم پشت درب ورودی داخل حیاط اصلی یک شخصی هست. من فکر کردم برادرم م. است و بعد من خوابیدم و زمانی من خبر شدم که با مقتول درگیر است و چاقوی زرد رنگی همراه او بود و یکبار زد به پیشانی. بعد رفتند داخل اتاق؛ ندانستم چه شد که الف. (ف.) افتاد و پدرم از درب حیاط خلوت فرار کرد. یک چاقو هم به شیشه زد. چاقویی که دستش بود، دستهاش زرد بود و روی دستهاش سیم سبز پیچیده بود و چاقو همراه خودش برد. در اداره آگاهی نیز که از نامبردگان تحقیق شده، ایشان مفاداً همان اظهارات را نزد بازپرس تکرار کرد و خ.س. تنها ورثه و ولیدم متوفی نیز از ت.الف. اعلام شکایت مینماید. در رابطه با این قضیه، بازپرس سوابق دیگر مربوط به شکایت ف. از دارندگان چند شماره تلفن موبایل را با عنوان تهدید و مزاحمت و شکایت ف. و الف. از ت.الف.، دایر بر مزاحمت و تهدید و قتل و آدمربایی از شعب دادیاری دادسرای عمومی و انقلاب جمعآوری نموده که این اوراق نیز پیوست است. با اخذ شکایت خ.س. مادر مقتول و ف.ن. همسر مقتول در 2/6/1386 در بازپرسی، به دلیل متواریبودن متهم، دستور جلب او داده میشود. پزشکی قانونی علت مرگ را خونریزی شدید داخل در قفسه سینه و خارج از بدن و عوارض ناشی از آن در اثر پارگی ریه چپ و عروق اصلی قلب، متعاقب اصابت جسم نوک تیز و برنده تعیین نموده است. پس از اعطاء نیابتهای قضایی متعدد برای دستگیری متهم، سرانجام ت.الف. در 20/8/89 و قریب به سه ماه بعد از تاریخ وقوع قتل، در همان دستگیر میشود که هر چند اقدام به فرار کرده، لکن نیروی انتظامی موفق به دستگیریش میشود. برگ 104 پرونده در نیروی انتظامی از ت.الف. سؤال میشود حسب محتویات پرونده و دلایل بهدست آمده، متهم به قتل الف.م. به تاریخ 31/5/1389 با ضرب چاقو در منزل هستید و جواب میدهد قبول دارم که ایشان را زدم، با چیزی شبیه چاقو بود. دسته زرد رنگ داشت، مثل چاقو بود. با مشت به صورتش زدم و ضربهای هم به شکم وی زدم. البته اولین ضربه را با پا داخل هال پذیرائی منزل، به وی زدم. آنقدری از ایشان عصبانی بودم که محکم او را زدم، افتاد داخل اتاق و بعد هم بلند شد که با مشت و نهایتاً با آن چیزی که شبیه چاقو او را زدم و همانجا افتاد؛ و ت. در مورد علت عملش توضیح میدهد من را تحریک میکرد. اس.ام.اسهای بد و تحریک کننده میفرستاد و به قول خودش میگفت هر عملی عکسالعملی دارد و داخل پیامها میگفت امشب میخواهم اینکار را کنم و اینطوری کنم و حرفهای بد میزد. من خیلی از دست این آقا عصبانی بودم. حال اگر زنده بود، هنوز او را میزدم. خیلی از دستش عصبانی بودم، در داخل هال با وی درگیر شدم؛ در حین کش و قوس و درگیری رفتیم به سمت اتاق کناری و با مشت ضربه دیگری به صورت وی زدم که کمرم را گرفته بود. در این لحظه با آن چیزی که شبیه چاقو بود، ضربهای به شکم وی زدم افتاد. ت.الف. در تحقیق 21/8/1389 در آگاهی، در مورد علت عصبانیتش از الف. توضیح داده و فیالمجموع میگوید … تمام این چراها دست روی هم گذاشتند تا اینکه الف.م. را تهدید به قتل کردم که حرفهای مفت نزند و میگفت من پوست تو را میکنم و مدام همدیگر را تهدید میکردیم و مدام مسیج (پیام) میداد که الآن دارم با ف. اینکار را میکنم و مرا بسیار، بسیار عصبانی کرد. ت. (م.) الف. در اظهارات 21/8/1389 در نزد بازپرس میگوید قبول دارم. چون اگر زنده بود باز این حرفها را بزند، من آن را به قتل میرسانم. ت.الف.در پاسخ به سؤال بازپرس که حرفهای خودتان را واضح بگوئید، اظهار مینماید: من به الف.م. در زمان خواستگاری گفتم (قبل از خواستگاری) که دوستی بین من و این خانم ف.ن. (دخترخوانده) هست. اگر قبول میکنی، الآن این شرایط به تو گفتم با وجود اطلاع از دوستی من و خانم ف. باز هم پذیرفت که این خانمش باشد. ولی بعد از اینکه عقد کرد، تهدید میکرد که چرا شما اینکار کردهاید و با خانم دوست بودید و در پی آبروریزی بود. ت.الف. در پاسخ به سؤال بازپرس که ارتباط شما با ف.ن. (دختر خوانده) چه بود، میگوید من حقیقتاً تصمیم داشتم که از مادرش جدا شوم و با خانم ف.ن. دخترش ازدواج کنم و چون مادرش به مقتول پذیرفته بود (جواب نسبت به خواستگاری)، من چارهای نداشتم که کنار بروم. حالا که خواستم کنار بروم، خواستم اتمام حجت کنم که دیگر بعد از ازدواج با ف. بهانه در نیاورد. از همان اول همه چیز را بفهمد. سرانجام پس از تحقیقات مفصل بازپرس در نه صفحه از متهم و اقرار مکرر به قتل، سوابق کیفری متهم دایر بر چهار فقره زنای غیرمحصنه و جعل از اداره نیروی انتظامی اخذ و با اخذ مجدد شکایت از مادر مقتول و شهود م. (س.) الف. فرزند ت.(م.) ده ساله، م.ن. و اخذ آخرین دفاع از متهم و بازسازی صحنه قتل در 25/8/1389، پرونده در 17/9/89 منتهی به صدور قرار مجرمیت 1104-89-17/9/1389 در مورد اتهام قتل عمدی میگردد و با کیفرخواست 283-89-18/9/1389 به دادگاه ارسال میشود. یکی از دلایل کیفرخواست اقرار صریح متهم است. با مطرح شدن پرونده در دادگاه کیفری استان و ارائه دادنامه حصروراثت 101-2/3/90 شعبه 4 شورای حل اختلاف ، اولین جلسه دادرسی در مورخ 19/10/1390 با حضور نماینده دادستان و خ.س. مادر متوفی و متهم و وکیل تسخیری او ع.م. تشکیل و با وجود اقاریر متهم و اخذ آخرین دفاع، سرانجام طی دادنامه 174-21/10/1390 حکم بر قصاص نفس ت.(م.) الف. صادر و اعلام میگردد. این رأی در 17/12/90 به وکیل محکومعلیه ابلاغ و در 15/11/90 نیز در زندان به شخص ت.الف. ابلاغ شده است که محکومعلیه در ذیل دادنامه نوشته، اعتراض ندارم. ولی ع.م. در 7/1/91 درخواست رسیدگی تجدیدنظرخواهی را تقدیم دفتر دادگاه نموده که براساس ضوابط رسیدگی در شرع مقدس و همچنین قواعد و مقررات حاکم بر قانون آیین دادرسی کیفری، هر گاه محکمه محترم در پروندههای کیفری برمبنای اقرار متهم اصدار رأی فرمایند، از آنجا که در امر کیفری منوط بر عدم وجود شک و شبه خلاف آن میباشد، در غیر این صورت و وجود تردید و یا تعارض و یا امکان عدم صحت، اقرار دادگاه بنا به ماده 194 قانون آیین دادرسی کیفری، به تحقیقات از شهود و مطلعین مبادرت مینماید؛ که در پرونده مانحنفیه، همانطور که در 19/10/90 به استحضار رسید، استدعای تحقیق از افراد حاضر در صحنه میتواند درجه اعتبار را مشخص نماید. فلذا تحقیقات لازمه از افراد مذکور در دادگاه صادرکننده حکم را مستدعیست. ت.(م.) الف. نیز از زندان درخواست 117-12/2/91 را ارسال که به نگام شور قرائت خواهد شد.
رای دیوان
صرفنظر از اینکه تمکین ت.الف. به حکم محکومیتش در مورخ 15/11/1390 به این شرح و ترتیب که: «اعتراض ندارم.» مسقط حق تجدیدنظرخواهی است یا نه و به اعتبار اینکه محکومعلیه میتواند در طول زمان اعتراضی، از هر گونه تصمیمات قبلی خود و در مانحنفیه از تمکین به حکم محکومیت عدول نموده و در این صورت درخواست تجدیدنظرخواهی تقدیمی از ناحیه وکیلش که داخل، در مهلت قانونی از تاریخ ابلاغ حکم به وکیل مطرح گردید، میتواند مسموع باشد. چون از ناحیه آقای وکیل در درخواست تجدیدنظرخواهی تقدیمی، اعتراضی که مؤثر در نقص حکم معترضعنه باشد، معمول نگردید. لذا به استناد بند الف ماده 265 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری، ضمن تأیید دادنامه تجدیدنظر خواسته، پرونده به دادگاه صادر کننده رأی اعاده میشود.
رئیس شعبه 17 دیوانعالی کشور ـ مستشار
حسینیان ـ ناظر
توضیح: نمونه رای های منتشر شده در دادراه اعم از نمونه رای بدوی، نمونه رای تجدید نظر و نمونه رای دیوان عموما از نمونه رای های منتشر شده از سوی قوه قضائیه و مراکز و پژوهشگاه های وابسته به قوه قضائیه برگرفته شده است.