رسیدگی توأمان به اتهامات متعدد
درتاریخ : 1391/10/25 به شماره : 9109970907400845
موضوعات مرتبط با این نمونه رأی و مرجع صدور
این نمونه رای که در شعبه 14 دیوانعالی کشور صادرشده است درباره این موضوعات می باشد: اتهامات متعدد، جرایم منافی عفت، دادگاه کیفری استان، رسیدگی توأمان، مقررات شکلیدادگاه کیفری استان، رسیدگی توأمان، اتهامات متعدد، جرایم منافی عفت، مقررات شکلی
چکیده رای
رسیدگی توأمان دادگاه کیفری استان به اتهامات متعدد متهم (آدمربایی، لواط به عنف و …) نافی رعایت مقررات شکلی مقرر در تبصره 3 ماده 3 و بند ج ماده 14 از قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب نیست.
خلاصه جریان پرونده
آقای ر.الف. فرزند الف. شکایتی در کلانتری 12 شهری مطرح و اعلام داشته: در تاریخ 5/1/90 رأس ساعت 15/19 در منزل بودم. رفیق فرزندم به نام س.ع. آمد و گفت دو نفر ر. را با زور و تهدید بردند داخل منزل و من فرار کردم که شما را اطلاع دهم؛ و بنده فوری به 110 نیروی انتظامی اطلاع دادم و جلوی منزل فوق که رفتیم آقای م.ن. اظهار بیاطلاعی نمود و چند دقیقه بعد پسرم به خانه آمده بود. معلوم شدکه با او عمل لواط، با یک نفر دیگر انجام دادند و با تیزبر تهدید نمودند و کتککاری نمودند. اینجانب از دو نفر فوق شکایت دارم؛ و از مقامات قضایی تقاضای مجازات قانونی را دارم. در کلانتری محل از ر.الف. فرزند ر. تحقیق و ماجرا را این چنین تعریف کرده است: حدود ساعت 30/19 بود که آقای ع.ش. با موتورسیکلت پیشم آمد و گفت که بیا با هم برویم، وسایل خریداری کنیم و با من همکاری کن تا وسایل را بیاورم که من اول نرفتم. بعد ایشان اصرار کرد و با ایشان با موتور سیکلت رفتیم درب منزل آقای م.ن.؛ بعد آقای ش. از موتورسیکلت پیاده شد و گفت بیا منزل. من نرفتم و زیاد اصرار کرد. من فرار کردم و آقای ع.ش. دنبالم کرد. من به زمین خوردم و ع.ش. مرا گرفت و آقای م.ن. کمکش کرد و مرا به منزل م.ن. بردند و آقای ع.ش. با زور … درآورد و با من عمل زشت انجام میداد که در حین انجام عمل زشت بود که پدرم اطلاع پیدا کرد و ما هر دو نفر، فرار کردیم (ع.ش. و خودم) به پشتبام رفتیم. از طریق پشتبام فرار کردیم. من منزلمان رفتم و قضیه را به مادرم گفتم و… تقاضای رسیدگی دارم. از آقای س.ع. تحقیق و اظهار داشته: اینجانب به همراه ر.الف. میخواستیم به منزل دوستمان برویم که در بین راه با آقای ع.ش. مراجعه کرد و گفت که میخواهم مقداری وسایل خریداری کنم و به ر.گفت که همکاری کند. بعد اصرار کرد و ر.الف. را سوار موتور کرد و موتور را در منزل ف. پارک کردند و ناگهان دیدم که ر.الف. فرار میکند. ع.ش. را دیدم که دنبال میکند و ر. به زمین خورد و ع.ش. وی را دستگیر کرد و منزل م.ن. بردند و من هم دیدم که ع.ش.، ر.الف. را با چند ضربه میزند و من هم فرار کردم و موضوع را به پدر ر.گفتم و دیگر اطلاعی ندارم. آقای م.ن. نیز در پاسخ به شکایت شاکی، ماجرا را این چنین تعریف کرده است: همراه با ع.ش. داشتیم میرفتیم که ع. من را دم در خانهمون پیاده کرده و رفت. این بچه را سوار موتور کرد و برد داخل خانه و بردش داخل اتاق و در را قفل کرد و به من گفت، تو چیزی نگو و بعد از چند دقیقه دیدم محکم در میزنند و ع. گفت، در را باز نکن تا ما فرار کنیم و آنها از حیاط خلوت از روی دیوار فرار کردند. من رفتم در را باز کردم و دیدم خواهر بچه است و آنها رفتند و آقای ع.ش. فرزند ح. دستگیر و در پاسخ به شکایت شاکی اظهار داشته: در ساعت حدود 18مورخ 5/1/90 به همراه دوستم م.ن.، بهوسیله موتورسیکلت داخل کوچه، منزل م.ن. در حال حرکت به قصد رفتن به روستا بودیم که آقای ر.الف. را مشاهده کردیم. به ایشان گفتم که کارت دارم و بعد ر.الف. را به زور داخل منزل م.ن. بردم تا اینکه خودم و م.ن. عمل لواط با وی انجام بدهیم (به قصد انجام دادن عمل لواط ایشان را داخل منزل به زور بردیم). ولی چون که ر.الف. قبول نکرد، بنده ر.الف. را داخل اتاق بردم و درب را قفل کردم تا اینکه عمل لواط به ایشان انجام بدهم. ولی پدر ر.الف. جلوی منزل و درب حیاط را میزده است، بنده هول شدم و کاری با ر. انجام ندادهام. ولی قصد داشتم که عمل لواط با وی انجام بدهم و از ترس اینکه شناسایی و دستگیر بشویم، خود با ر.الف. از پشت بام فرار کردیم. متن شکایت شاکی مجدداً برای متهم قرائت و در پاسخ اظهار داشته: خودم به اتفاق م.ن.، آقای ر.الف. را به زور به داخل منزل م.ن. بردیم تا اینکه عمل لواط با وی انجام بدهیم و خودم ر. را داخل اتاق برده و درب اتاق را قفل کردم تا اینکه … آقای ر.الف. به پزشکی قانونی استان معرفی و در تاریخ 6/1/90 مورد معاینه و اعلام گردیده در ناحیه دبر (مقعد) آثاری مانند کبودی و خراشیدگی مشهود نبود. حسب دستور مقام قضایی، پرونده، دادگاه کیفری استان ارسال گردیده است. به تاریخ 7/1/90 جلسه دادگاه کیفری تشکیل و بدواً آقای ر.الف. اظهار داشته، بابت تهدید آدمربایی و ارتکاب لواط نسبت به فرزندم ر.الف. 5/14 ساله شکایت دارم و از متهمین پرونده شاکی و تقاضای رسیدگی و مجازات متهمان را دارم. سپس آقای ر.الف. اظهار داشته: با دوستم به نام س.ع. در کوچه بازی میکردیم، ع. گفت، برویم بالاتر، یک چرخی بزنیم، چهار پنج تا کوچه رد کردیم. در کوچه داشتیم قدم میزدیم که یکدفعه ع.ش. که خودش تنها بود، با موتورسیکلت آمد و کنارمان ایستاد. قبلاً او را میشناختم. چون میآمد و ما هم فوتبال بازی میکردیم. به من گفت بیا برویم. حدوداً صد متر پایینتر، یک مقدار وسیله دارم. نمیتوانم، دستم پر است. کمککن تا آنها را به خانه ببرم. من قبول نکردم. چند بار اصرار کرد. رفتیم. به من گفت اشکال ندارد، تو برو. من همین جا منتظر تو میمانم. سوار موتور شدیم. راننده ع.ش. بود. حدوداً 50 متر رفتیم جلوتر، یکدفعه جلوی منزلی توقف کرد که خانه ن. بود. من نمیشناختم. به من گفت که بیا با تو کار دارم. من ترسیدم. فرار کردم. افتاد دنبالم، یک 30 متری دویدم، خوردم زمین. آمد از پشت سر مرا گرفت. بعد همین ن. آمد و مرا گرفت. گفت که صدایت در بیاید با تیزبر میزنمت. تیز بر دست ن. بود. مرا به زور بردند. س. صحنه را دیده بود. مرا به زور بردند توی خانه. من هرچه التماس کردم، قبول نکردند و شروع کردند دو نفری مرا لخت کردند و من را خواباندند و ن. رفت بیرون. ش. داخل اتاق ماند و الا آخر… ؛ و در ادامه اظهار داشته: ش. دستش را روی دهانم گذاشته بود و تیزبر را زیر گلویم گذاشته بود. ن. رفت درب را باز کرد و … سپس آقای ن. در پاسخ به اظهارات شاکی، مطالب قبلی خود را تکرار و در بخشی از آن اظهار داشته: ر.الف. فرار کرد به سمت پایین، حدوداً 100 متری فرار کرد. ع.ش. هم دنبالش کرد. ر.الف. افتاد و ع.ش. وی را گرفت و به سمت خانه میکشید. من هم رفتم به سمت وی و دو نفری وی را گرفتیم و به سمت منزل کشاندیم. چیزی دستمان نبود و در بخش دیگری اظهار داشته: رفیقم او را برد داخل اتاق و در را قفل کرد. نمیدانم چرا درب را قفل کرد و … ؛ و در ادامه، اتهام آقای ن. دائر بر شرکت در آدمربایی و ارتکاب لواط تفهیم گردیده و متهم از خود دفاع نموده است. شکایت شاکی برای متهم ع.ش. قرائت شده و متهم پاسخ داده: با موتور بودم، داشتم وسایل را جمع میکردم، میخواستم به روستا بروم. ر.الف. همراه با رفیقش آمد کنار خانه آقای ن.؛ رفیقش را نمیشناختم. رفت داخل خانهشان. ر. را آوردیم داخل خانه. میخواستیم با وی کاری انجام بدهیم که نگو. رفیقش رفت و خانهشان را اطلاع داده است. من در حالی که با ر.، در اتاق در بسته در حال صحبت کردن بودم، ناگهان در زدند که ظاهراً خواهر وی به منزل آمده بود که من دمپایی شاکی را برداشتم و بالای پشتبام بردم و او را رها کردیم تا رفت. سپس متهم در پاسخ به سؤال دیگری اظهار داشته: من سوار موتورش نکردم. و همچنین در پاسخ به سؤال دیگری، رفتن به دنبال شاکی را تکذیب نموده است؛ لیکن آقای ن. اظهارات متهم ع.ش. را دروغ خوانده است و گفته خودش وی را گرفت. از آقای ش. راجع به علت تعقیب شاکی سؤال شده، متهم پاسخ داده، من داشتم درب خانه با وی صحبت میکردم که وی فرار کرد. من خودم وی را تعقیب کردم. ر.ن. هم پشت سرم آمد. با هم وی را گرفتیم و داخل حیاط ن. بردیم. دادگاه بخشی از اظهارات م.ن. مبنیبر اینکه «من اطلاعی از اینکه ش. برای چه برنامهای شاکی را سوار موتور کرده و به درب منزل آورده» برای متهم ع.ش.قرائت نموده و متهم پاسخ داده: ما با هم برنامه داشتیم، با هم نقشه ریخته بودیم که وی را بیاوریم و این کار را (لواط) بکنیم. میخواهم خودم واقعیت را بگویم. ن. همهچیز را عهده من گذاشته است. من حقیقت را میگویم. عرض شود من و ن. تصمیم گرفتیم که با شاکی این کار (لواط) کنیم. ر. داشت داخل کوچه با رفیقش میرفت. رفتم سراغ وی، به وی گفتم وسایلی داریم کمکم کند، داخل خانه است. بردمش در خانه. در زدیم. م. در را باز کرد. من شاکی را از موتور پیاده کردم. داخل نرفته بودیم که یکدفعه ظاهراً شاکی جریان را فهمیده بود، فرار کرد. من دنبالش کردم. گرفتمش، ن. هم به من کمکم آمد و وی را دو نفری گرفتیم و داخل منزل بردیم. داخل حیاط وی را بردیم که ظاهراً رفیقش دیده بود و رفت خانه آنها را، خبر داده بود …؛ و در ادامه، اتهام آقای ع.ش. دائر بر شرکت در آدمربایی و لواط تفهیم گردیده و متهم پاسخ داده: آدمربایی نکردم و لواط نیز نکردهام. قبول ندارم. سپس دادگاه خطاب به متهمان پرونده، آیا وکیل دارید؟ هر دو پاسخ داده: وکیل نمیخواهیم و اگر خواستیم با خانواده صحبت میکنیم که برای ما وکیل بگیرند. به تاریخ 17/1/90 جلسه دادگاه با حضور هیأت قضایی و شکات و متهم ع.ش. به همراه وکیل خود آقای ت. و دیگر متهم تشکیل گردیده است. بدواً آقای ر.الف. شکایت خود را مطرح نموده و بعد آقای ر.الف. ماجرا را تعریف کرده که به علت تکراری بودن از ذکر آن خودداری میشود. دفاعیات م.ن. استماع شده و بعد اتهام آقای ع.ش.، دائر بر شرکت در آدمربایی و ارتکاب لواط و تهدید با وسیله چاقو تفهیم گردیده و متهم پاسخ داده: قبول ندارم. سپس مطالب دیگری غیر از آن چه در جلسه قبل دادگاه بیان داشته، بیان کرده است؛ و در ادامه آقای ت. مطالبی در دفاع از موکل خود بیان و در پایان، آخرین دفاع از متهم ع.ش. اخذ گردیده است. النهایه دادگاه ختم رسیدگی اعلام و به شرح استدلال منعکس در دادنامه شماره 00001ـ18/1/90 در خصوص اتهام آقایان 1ـ ع.ش. فرزند ح. با وکالت آقای ت. 2ـ م.ن. فرزند ج، دایر به لواط و تهدید با چاقو، حکم بر برائت آنان صادر و در خصوص اتهام دیگر متهمان دائر بر شرکت در آدمربایی، با احراز اتهام و مستنداً به ماده 621 قانون مجازات اسلامی و با لحاظ بند 5 ماده 22 از همان قانون، حکم محکومیت آنان به تحمل چهار سال حبس تعزیری، با احتساب ایام بازداشت قبلی، صادر نموده است. ملاحظه میشود رأی دادگاه در تاریخ 7/2/90 به آقای ع.ش. در زندان ابلاغ و نامبرده با تقدیم لایحهای که به تاریخ 24/2/90 ثبت دفتر دادگاه گردیده، نسبت به رأی صادره در قسمت محکومیت خود تجدیدنظرخواهی نموده و نیز رأی دادگاه در تاریخ 15/2/90 به وکیل وی ابلاغ و نامبرده با تقدیم لایحهای که به تاریخ 9/3/90 ثبت دفتر دادگاه نموده، نسبت به رأی مذکور تجدیدنظرخواهی نموده است و همچنین رأی دادگاه در تاریخ 10/2/90 به ر.الف. ابلاغ قانونی شده. سپس آقای ر.الف. با تسلیم لایحهای، که به تاریخ 27/2/90 ثبت دفتر دادگاه گردیده و نیز با پرداخت هزینه دادرسی، نسبت به رأی صادره تجدیدنظرخواهی نموده که به هنگام شور لوایح تقدیمی قرائت خواهد شد. پس از وصول پرونده به دیوانعالی کشور، رسیدگی آن به این شعبه ارجاع و به کلاسه فوق ثبت و با تهیه گزارش در دستور کار قرار گرفته است.هیات شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید. پس از قرائت گزارش آقای راضی عضو ممیز و اوراق پرونده و نظریه کتبی آقای دادیار دیوانعالی کشور، اجمالاً مبنی بر «عقیده به نقض دادنامه دارم.» مشاوره نموده، چنین رأی میدهد:
رای دیوان
درخصوص تجدیدنظرخواهی 1ـ آقای ع.ش. با وکالت آقای ع.ت. 2ـ آقای ر.الف. نسبت به دادنامه شماره 9009977414000001 ـ 18/1/90 صادره از دادگاه کیفری استان، ردیف اول از حیث محکومیت حاصله و ردیف دوم از بابت قلت مجازات، با توجه به مجموع محتویات پرونده، اولاًـ تجدیدنظرخواهی ردیف دوم وارد نیست و رد میشود. ثانیاًـ هر چند دادگاه کیفری استان برابر مفاد رأی وحدترویه شماره 709ـ1/11/87 هیأت عمومی دیوانعالی کشور ذیل مادتین 54 و 183 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری و تبصره الحاقی ماده 4 اصلاحی قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب مصوب 1381، به اتهامات متعدد متهم (آدمربایی، لواط به عنف و …) توأمان رسیدگی مینماید، لیکن رسیدگی توأمان نافی حکم مقرر در تبصره 3 ماده 3 و بند ج ماده 14 از قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب نخواهد بود. بدین معنی که برابر مقررات یاد شده، پروندههای موضوع جرائم مشمول حد زنا و لواط و مجازات جرائم تا سه ماه حبس و یا جزای نقدی تا یک میلیون ریال و جرایم اطفال، بدون نیاز به کیفرخواست مستقیماً در دادگاه مطرح خواهند شد و مابقی جرائم منجمله آدمربایی برابر موازین آیین دادرسی و صراحت مقررات مارالذکر، پس از رسیدگی جامع الاطراف در دادسرا و احیاناً صدور قرار مجرمیت و کیفرخواست، در محکمه صالحه مورد رسیدگی و صدور حکم مقتضی قرار خواهند گرفت و جواز رسیدگی توأمان در دادگاه کیفری استان ناسخ نص قانونی نخواهد بود و در پرونده حاضر دادگاه کیفری استان، بدون صدور کیفرخواست از طرف دادسرا، رأساً مبادرت به ورود رسیدگی و اصدار رأی کرده است و از این رو رأی معترضعنه، در این قسمت مخدوش میباشد. لذا بنا به مراتب، مستنداً به بند2 شق ب ماده 265 قانون آیین دادرسی کیفری، دادنامه معترضعنه در قسمت مربوط به آدمربایی نقض و پرونده به دادگاه صادرکننده رأی منقوض ارجاع تا پس از جری تشریفات قانونی، عندالاقتضاء مجدداً مورد رسیدگی قرار گیرد.
رئیس شعبه 14 دیوانعالی کشور ـ عضو معاون
صابر ـ راضی
توضیح: نمونه رای های منتشر شده در دادراه اعم از نمونه رای بدوی، نمونه رای تجدید نظر و نمونه رای دیوان عموما از نمونه رای های منتشر شده از سوی قوه قضائیه و مراکز و پژوهشگاه های وابسته به قوه قضائیه برگرفته شده است.