درخواست فسخ نکاح به دلیل سفه زوجه
درتاریخ : 1392/10/07 به شماره : 9209970906801372
موضوعات مرتبط با این نمونه رأی و مرجع صدور
این نمونه رای که در شعبه 8 دیوانعالی کشور صادرشده است درباره این موضوعات می باشد: نکاح، فسخ نکاح، حجر، سفه
چکیده رای
حجر زوجه به دلیل سفاهت از موجبات فسخ نکاح نیست.
خلاصه جریان پرونده
در تاریخ 9/8/91 آقای ن.ح. بهطرفیت خانم م.د. با ولایت آقای م.د. دادخواستی به خواسته فسخ نکاح تقدیم و توضیح داده که بهموجب سند نکاحیه شماره 2741 دفترخانه …. یزد با زوجه خوانده در تاریخ 3/12/89 ازدواج دائم نمودهام متعاقب عقد نکاح متوجه جنون موضوع ماده 1121 قانون مدنی در زوجه گردیدهام که زوجه و خانوادهاش این موضوع را از اینجانب کتمان نمودهاند لذا به استناد ماده مرقوم تقاضای صدور حکم به فسخ نکاح را نموده است. مستند دعوی تصویر دادنامه شماره 275 ـ 91 شعبه چهارم دادگاه حقوقی یزد بوده که مستنداً به مواد 1208و 1214 قانون مدنی و 57 قانون امور حسبی حکم به حجر خانم ب.د. به درخواست اداره سرپرستی دادگستری شهرستان یزد صادر گردیده و زمان شروع حجر هم متصل به زمان صغر اعلامشده است و نظریه کمیسیون پزشکی قانونی استان یزد هم به پیوست دادخواست تقدیم شده است. دادخواست مطروحه در شعبه هشتم دادگاه حقوقی یزد ثبت و مورد رسیدگی قرار میگیرد در جلسه دادرسی مورخ 2/11/91 که با حضور خواهان ولی قهری زوجه خوانده تشکیل گردیده خواهان اظهار داشت خواسته به شرح دادخواست تقدیمی است سه روز بعد از عقد فهمیدم که همسرم قرص میخورد و دکتر ر. به من گفت که به درد عروسی کردن نمیخورد در سال 89 بود که رفتیم دکتر و اینطوری به من گفت. ولی قهری زوجه اظهار داشت قبلاً در پرونده طلاق که آقای ح. درخواست طلاق داده بود و به پزشکی قانونی معرفی گردید و پزشکی قانونی چند تا نامه به پزشک داده بود که رفتیم و آقای ح. به پزشک نرفته بود و ایشان قبلاً در جریان مریضی دخترم قرار داشته است و با پدرش هم همکار بودیم و خبر داشتند و اطلاع کامل راجع به بیماری دخترم داشتند و ازآنجاکه دلال برای خواستگاری فرستادند 5، 6 ماه مهلت دادیم که خوب یکدیگر را بشناسند و قبلاً هم این مطالب را در پرونده طلاق گفتهام و سلامتی خواهانهم برای من مشخص نشده است و ایشان به دکتر مراجعه نکرده است و در زمانی که باهم بودند یعنی یک ماه باهم رفتوآمد داشتند تحتفشار روحی شدید بعد از ازدواج قرارگرفته است و بدتر شده است چونکه یک ماه بعد از ازدواج تقاضای طلاق کردند و با توجه به اینکه دلال داشتیم و از دو طرف اطلاع کامل داشته چرا تقاضای طلاق کردهاند با اینکه اطلاع از مریضی دختر من داشتند. با درخواست خواهان مخالف هستم و مطیع قانون میباشم. سپس دادگاه پرونده طلاق مطروحه را از بایگانی مطالبه و پس از وصول خلاصه آن به کلاسه 900326 همان شعبه را در صورتمجلس مورخ 6/12/91 منعکس که پرونده مذکور حکایت دارد که آقای ن.ح. در تاریخ 14/2/90 دادخواست بهطرفیت خانم م.د. به خواسته صدور گواهی عدم امکان سازش تقدیم و علّت تقدیم دادخواست را بیماری روحی و روانی خوانده و عدم تفاهم و عدم امکان سازش اعلام داشته است و سرانجام بهموجب دادنامه شماره 174 ـ 90 مورخ 27/11/90 به لحاظ عدم اهلیت خوانده قرار ردّ دعوی خواهان صادر گردیده و دادنامه مذکور هم به قطعیت رسیده است سرانجام دادگاه ختم رسیدگی را اعلام و بهموجب دادنامه شماره 1638 ـ 8/12/91 پس از ذکر مقدمهای از چگونگی اقامه دعوی به استدلال اینکه اولاً: خیار فسخ حقی است که دارنده آن باید اعمال کند و فسخت را بگوید و در صورت وقوع فسخ از طرف ذوالخیار دادگاه صحتوسقم آن را بررسی میکند و درخواست صدور حکم فسخ نکاح از طرف دادگاه وجاهت قانونی ندارد و در دعوی مطروحه دلیلی بر وقوع فسخ نکاح از طرف خواهان ارائه نشده است. ثانیاً ـ مدعی ابتدا در پرونده کلاسه 900326 همین دادگاه در تاریخ 14/12/90 تقاضای صدور گواهی عدم امکان سازش جهت اجرای صیغه طلاق را کرده و به شرح دادنامه 174 ـ 7/12/90 قرار ردّ دعوی او صادرشده است که دلالت بر پذیرش عقد نکاح از طرف زوج دارد نه فسخ آن. ثالثاً: خیار فسخ فوری است و اگر طرفی که حق فسخ دارد بعد از اطلاع به علّت فسخ ، نکاح را فسخ میکند خیار او ساقط میشود رابعاً : بر اساس رأی صادره از شعبه چهارم حقوقی یزد به شرح دادنامه 275 ـ 91 که مورد استناد خواهان قرارگرفته حکم به حجر خانم ب.د. به لحاظ سفاهت صادر و زمان شروع آن متصل به زمان صغر اعلامشده است نه به لحاظ جنون زوجه بنابراین و با توجه به اظهارات طرفین در جلسه دادرسی و مخالفت مدعی علیه با درخواست خواهان و عنایت به اصل صحت و لزوم عقود دعوی خواهان را غیر وارد تشخیص و به استناد ماده 1257 قانون مدنی رأی بر بطلان دعوی خواهان صادر نموده است. پس از ابلاغ رأی صادره زوج نسبت به آن تجدیدنظرخواهی نموده که پس ازانجام تشریفات قانونی شعبه چهارم دادگاه تجدیدنظر استان یزد به موضوع رسیدگی و طی دادنامه شماره 193ـ 92 مورخ 16/3/92 اعتراض تجدیدنظرخواه را غیر موجّه تشخیص و ضمن ردّ آن دادنامه تجدیدنظرخواسته را تأیید نموده است. دادنامه اخیرالذکر در تاریخ 28/3/92 به زوج ابلاغ شد و نامبرده بهتوسط وکیل خود در تاریخ 18/4/92 با تقدیم دادخواست نسبت به آن فرجامخواهی نموده که نسخه ثانی دادخواست و ضمایم آن به فرجامخوانده ابلاغ شد ولی لایحه جوابیهای از ایشان در پرونده مشهود نیست. پرونده پس از وصول به دیوانعالی کشور جهت رسیدگی به این شعبه ارجاع گردیده است. دادخواست فرجامی به هنگام شور قرائت میگردد.
رای دیوان
فرجامخواهی آقای ن.ح.با وکالت آقای ح.ن. نسبت به دادنامه شماره 193ـ 92 مورخ 16/3/92 شعبه چهارم دادگاه تجدیدنظر استان یزد که در جهت تأیید رأی بدوی که بهموجب آن دعوی فرجامخواه به خواسته صدور حکم به فسخ نکاح به لحاظ جنون زوجه حکم بر بطلان دعوی خواهان صادرشده انشاء گردیده است وارد و موجّه نیست زیرا مستندات دعوی زوج فرجامخواه جهت اثبات جنون زوجه که به پیوست دادخواست تقدیم گردیده یکی نظریه کمیسیون پزشکی قانونی به شماره 342/ک/25 مورخ 9/9/90 بوده که طی آن اعلام گردیده زوجه (خانم ب.د.) دارای بهره هوشی در حد مرزی بوده لکن در حال حاضر اختلال عمده روانپزشکی که منجر به سلب مسئولیتپذیری در اعمال و رفتار یا عدم توانایی در اداره امور مالی گردد در وی احراز نگردیده است بنابراین نظریه کمیسیون پزشکی فوقالذکر دلالتی بر جنون زوجه نداشته و نمیتواند دلیل بر جنون زوجه محسوب گردد، مستند دیگر دعوی تصویر مصدق دادنامه شماره 275 ـ 91 شعبه چهارم دادگاه حقوقی یزد میباشد که حاکیست اداره سرپرستی دادگستری شهرستان یزد پیشنهاد صدور حکم حجر خانم ب.د. را نموده و دادگاه به استناد نظریه کمیسیون پزشکی قانونی یزد به شماره 241/ک/25 مورخ 9/9/90 که چنین نظر داده است «نامبرده دچار اختلال روانپزشکی از نوع روانپریشی مزمن (اسکیزوفرنی) است فلذا نامبرده تحت تأثیر اختلال یادشده مسئول اعمال و رفتار خویش نبوده و قادر به اداره امور مالی خویش نمیباشد…» حجر زوجه را در حال حاضر در سفاهت محرز تشخیص و حکم به حجر نامبرده صادر و زمان شروع آن را متصل به زمان صغر اعلام داشته است و ازآنجاییکه سفاهت غیر از جنون بوده و هر یک دارای آثار و احکام خاص خود بوده که متفاوت با یکدیگر میباشد لذا دادنامه مذکور جنون زوجه را ثابت و مدلل نمیدارد مضافاً به اینکه حجر زوجه به جهت سفاهت هم قانوناً از موجبات فسخ نکاح نخواهد بود و گرچه در نظریه کمیسیون پزشکی مستند دادنامه فوقالذکر که تصویر مصدق آن در مرحله تجدیدنظر ارائه گردیده دربند اول آن به شرح مراتب یادشده به بیماری اسکیزوفرنی زوجه اشاره گردیده و به فرض اینکه این بیماری روانی زوجه از درجات جنون محسوب گردد ولی چون بهر تقدیر دادگاه بر اساس همین نظریه کمیسیون پزشکی قانونی بیماری روحی زوجه را در حد سفاهت تشخیص و با اعتبار آن حکم حجر ایشان را صادر نموده است و تا زمانی که حکم مذکور با اعتراض ذینفع مورد نقض قرار نگیرد و حکم بر جنون زوجه صادر نشود ادعای جنون زوجه بر اساس همان نظریه کمیسیون پزشکی قانونی به لحاظ تعارض و مغایرت آن با حکم حجر سابقالذکر موجّه نبوده و قابلیت توجه و ترتیب اثر را ندارد و بهاینترتیب در وضع موجود در پرونده امر صرفنظریه کمیسیون پزشکی فوقالذکر نمیتواند دلیلی بر صحت و درستی مراتب ادعایی زوج مبنی بر جنون زوجهاش محسوب و از موجبات اعمال خیار فسخ نکاح برای زوج بوده باشد و اگرچه وکیل زوج در لایحه فرجامی به اعتراض موکل خود بهحکم حجر صادره که هنوز در جریان رسیدگی قرار داشته اشاره نموده ولی چون این اعتراض ظاهراً بعد از صدور دادنامه فرجامخواسته انجامشده لذا اعتراض مطروحه در مقدرات دعوی حاضر در پرونده امر مؤثر در مقام نبوده و پس از خاتمه رسیدگی به اعتراض مطروحه و در صورت صدور حکم بر حجر زوجه به لحاظ ابتلا به جنون در آن صورت زوج فرجامخواه حق دارد که با اثبات جنون زوجه به عنوان ذوالخیار فوراً و در مدت عرفی نسبت به اعمال خیار فسخ نکاح اقدام نماید بنابراین در وضع موجود پرونده دادنامه فرجامخواسته از حیث نتیجه موجّهاً و منطبق بر موازین قانونی اصدار یافته و ایراد و اشکالی بر آن مترتب نمیباشد و اعتراضات فرجامخواه هم در حدی نیست که موجبات نقض دادنامه فرجامخواسته را فراهم سازد فلذا ضمن ردّ فرجامخواهی فرجامخواه دادنامه فرجامخواسته نتیجتاً ابرام میگردد.
رئیس شعبه 8 دیوانعالی کشور ـ مستشار ـ عضو معاون
عباسیان ـ ناصح ـ کریمپور نطنزی
توضیح: نمونه رای های منتشر شده در دادراه اعم از نمونه رای بدوی، نمونه رای تجدید نظر و نمونه رای دیوان عموما از نمونه رای های منتشر شده از سوی قوه قضائیه و مراکز و پژوهشگاه های وابسته به قوه قضائیه برگرفته شده است.