رأی شعبه دیوان عالی کشورجریان کامل پرونده در مقدمه دادنامه شماره 352 مورخ 1394/5/13 صادره از این شعبه دیوان مشعر بر نقض دادنامه شماره 122 ـ 94 مورخ 94/2/19 شعبه نهم دادگاه تجدیدنظر استان آذربایجان شرقی به تفصیل منعکس گردیده که از تکرار آن صرفنظر میگردد خلاصه اینکه در تاریخ 92/10/7 خانم ط. ن. دادخواستی بطرفیت همسرش آقای ن. ع.ب. بخواسته صدور گواهی عدم امکان سازش جهت اجرای صیغه طلاق با بذل حق و حقوق در قبال طلاق تقدیم و ضمن ارائه تصویر سند ازدواج و استهشادیه محلی و تعهدنامه زوج و معرفی به پزشکی قانونی توضیح داده که طبق سند نکاحیه پیوست با خوانده ازدواج دائم نموده ایم و حاصل این ازدواج دو فرزند می باشد خوانده از بدو شروع زندگی مشترک ناسازگاری و بد رفتاری داشته و زندگی را برای اینجانب غیر قابل تحمل نموده و بارها بنده را با ضرب و شتم از منزل مشترک اخراج نموده و از اینجانب خواسته های غیر معقول و غیر متعارف دارد وقتی با مقاومت اینجانب روبرو میشود شدیداً بنده را مورد آزار و اذیت جسمی و روحی قرار میدهد و وقتی به خواسته های غیر متعارفش نمیرسد کاملاً روانی میشود به درخواست وی به مرکز مشاوره رفتیم که اعلام کردند نامبرده بیماری پارانومی دارد اگر از شهود و مطلعین تحقیق شود سوء رفتار و سوء معاشرت ایشان محرز خواهد شد و بعلاوه در حضور عده ای تعهد کتبی داده که دیگر اعمال غیر اخلاقی و سوء رفتار خود را تکرار ننماید که علیرغم آن باز هم به تعهد خود عمل ننموده است. از اعمال غیر اخلاقی و سوء رفتار وی هیچ آرامش و آسایشی ندارم و کاملاً در عسروحرج قرار گرفته ام و برای نجات خود کلیه حق و حقوق شرعی و قانونی خود را در قبال طلاق بذل خواهم کرد تقاضا دارم در مورد خواسته های نامعقول و غیر متعارف به پزشکی قانونی معرفی بشویم: دادخواست خواهان از طرف رئیس دادگستری اهر جهت برقراری صلح و سازش طرفین به شورای حل اختلاف ارسال شد. شورا پس از تشکیل جلسه و استماع اظهارات خواهان نتیجه مشاوره زوجین را از آقای دکتر ف.ر.استعلام نموده و نامبرده در پاسخ نتیجه مشاوره زوجین در دو جلسه را گزارش و اعلام داشته که آقای ع. رفتارهای خشونت بار خود را قبول کرده و همسر خود را از هر لحاظ یک معرفی و خود را مسبب این گرفتاری ها دانسته و اذیت ها و بدبینی هائی را که در مورد همسرش اعمال کرده بعهده گرفته است و نتیجه دو جلسه مشاوره معطوف به این بوده که زوجین تفاهم اخلاقی و رفتاری ندارند و نگرش هایشان متفاوت و خواسته هایشان بسیار دور از هم است و ادامه زندگیشان به این منوال نه تنها نمی تواند امید آفرین باشد بلکه سوء تفاهم ایشان مسلماً روی روحیه و رفتار فرزندان تأثیر سوئی خواهد گذاشت. زوج در لایحه دفاعیه تقدیمی بیان نموده که زوجه یک چهارم حقوق اینجانب را بابت مهریه خود دریافت مینماید و محکوم به تمکین شد و اجرائیه صادر ولی حاضر به تمکین نشده است. دادخواست طلاق قبلی او بجهت عسروحرج در دادگاه بدوی و تجدیدنظر رد شده است شورا بلحاظ عدم حصول سازش بین زوجین پرونده را به دادگستری شهرستان اهر اعاده نموده که در شعبه اول دادگاه حقوقی ثبت و مورد رسیدگی قرار میگیرد. آقای خ.ف. از جانب زوجه خواهان اعلام وکالت نمود در جلسه دادرسی مورخ 92/12/3 که با حضور زوجین و وکیل خواهان تشکیل گردیده وکیل خواهان اظهار داشت برخلاف دادخواست طلاق سابق که بدون بذل مهریه بوده، دادخواست حاضر با بذل الباقی مهریه می باشد. خوانده اظهار داشت دفاعیات بشرح لایحه تقدیمی است حاضر به طلاق نیستم و در جلسه بعدی وکیل خواهان اظهار داشت در این پرونده کراهت از طرفین بوده و خوانده هم حاضر به زندگی مشترک با موکله نمی باشد و در این مدت بیش از دو سال مفارقت جسمانی نه خود خوانده و نه شخص دیگری از طرف وی برای صلح و سازش اقدام نکرده است و هدف وی از این ادعا صرفاً اخذ مال از موکله می باشد که به صراحت برای دادن طلاق درخواست دویست میلیون ریال وجه نقد می کند و موکله هم توان پرداخت آنرا ندارد. دادگاه خلاصه پرونده کلاسه 910920 را که مربوط به درخواست طلاق زوجه بجهت عسروحرج بوده در صورتمجلس منعکس و سپس با اعلام ختم رسیدگی بموجب دادنامه شماره 35 ـ 93 مورخ 93/10/20 با اعلام اینکه قبلاً به موضوع رسیدگی شده و در شعبه نهم دادگاه تجدیدنظر استان و در دیوان عالی کشور تأیید گردیده و خواهان دلیل جدید دیگری برای اثبات ادعایش ارائه نداده و موضوع از اعتبار امر مختومه برخوردار می باشد لذا باستناد بند 6 ماده 84 قانون آیین دادرسی مدنی قرار رد دعوی خواهان را صادر نمود. وکیل خواهان نسبت به رأی مزبور تجدیدنظرخواهی نموده که بموجب رأی شماره 221 مورخ 93/3/8 شعبه نهم دادگاه تجدیدنظر استان آذربایجان شرقی قرار معترض عنه نقض و پرونده جهت رسیدگی ماهوی به دادگاه بدوی اعاده گردید. دادگاه بدوی پس از وصول پرونده وارد رسیدگی شده و در جلسه دادرسی مورخ 93/5/20 توضیحات وکیل خواهان و نیز خوانده را پیرامون تعهدنامه کتبی زوج و نامه روانشناس که پیوست پرونده بوده استماع و در صورتمجلس منعکس و سپس خوانده را جهت بررسی وضعیت روحی و روانی ایشان و تأثیر آن در زندگی مشترک در معیت زوجه به پزشکی قانونی اهر معرفی و پس از وصول پاسخ پزشکی قانونی که طی آن اعلام شده آثار و علائم اختلال شخصیت پارانوئید (نگرش بدبینانه) در نزد نامبرده ( ن. ع.ب.) مشهود است جهت اظهارنظر قطعی پیشنهاد میشود موضوع به کمیسیون روانپزشکی پزشکی قانونی استان مطرح شود. دادگاه مجدداً زوج را در معیت زوجه جهت انجام معاینات و بررسی های لازم به اداره کل پزشکی قانونی استان آذربایجان شرقی معرفی نمود و در جوابیه کمیسیون پزشکی قانونی اعلام شده که در حال حاضر اختلال عمده روانپزشکی در نامبرده ( ن. ع.ب.) احراز نگردید و بیشتر مشکلات ارتباطی مطرح می باشد توصیه میگردد بمدت شش ماه تحت خانواده درمانی قرار گرفته و پس از آن مجدداً در کمیسیون مطرح میگردد تا در خصوص عسروحرج اظهارنظر دقیق تر صورت گیرد. سرانجام دادگاه ضمن اعلام ختم رسیدگی بموجب دادنامه شماره 1011 مورخ 93/8/19 با اعلام اینکه عمده دلیل خواهان و وکیل وی بیماری روحی و روانی بوده که کمیسیون پزشکی قانونی در جوابیه ارسالی اعلام نموده که اختلال عمده روانپزشکی در حال حاضر در خوانده احراز نگردیده و بیشتر مشکلات ارتباطی مطرح می باشد و عمده دلیل خواهان تکیه به این امر یعنی بیماری روحی و روانی خوانده می باشد که آن هم اثبات نگردیده است و از طرفی دلیل دیگری که عسروحرج خواهان را اثبات نماید ارائه نگردیده است لذا با عنایت به دفاعیات خوانده، دعوی خواهان را غیر وارد تشخیص و حکم به رد آن صادر نمود. وکیل زوجه پس از ابلاغ رأی مزبور نسبت به آن تجدیدنظرخواهی نموده که شعبه نهم دادگاه تجدیدنظر استان آذربایجان شرقی وارد رسیدگی شده و پس از صدور قرار ارجاع امر بداوری و اخذ نظریات داوران منتخب زوجین با اعلام ختم رسیدگی بموجب دادنامه شماره 122 ـ 94 مورخ 1394/2/19 با استدلال منعکس در آن اعتراض مطروحه را غیر وارد تشخیص و ضمن رد آن دادنامه تجدیدنظرخواسته را تأیید نموده است. وکیل زوجه در مهلت قانونی نسبت به دادنامه اخیر فرجامخواهی نموده که پس از وصول پرونده به دیوان عالی کشور و ارجاع آن به این شعبه هیئت شعبه بموضوع رسیدگی و طی دادنامه شماره 352 ـ 94 مورخ 1394/5/13 بعلل و جهات منعکس در آن دادنامه فرجامخواسته را بعلت نقص تحقیقات واجد ایراد قانونی تشخیص و ضمن نقض آن رسیدگی مجدد را به همان دادگاه صادر کننده رأی منقوض ارجاع نموده است در این مرحله شعبه نهم دادگاه تجدیدنظر استان وارد رسیدگی مجدد شده و در جلسه دادرسی مورخ 94/10/2 که با حضور زوجین و وکیل زوجه تشکیل گردیده وکیل زوجه تجدیدنظرخواه اظهار داشت عرایض بطور عمده بشرح دادخواست تجدیدنظر است. زوجه تجدیدنظرخواه در پاسخ سؤالات دادگاه اظهار داشت پنج سال است که جدا از هم زندگی میکنیم کل مهریه 124 قطعه سکه بوده که به پول تقویم شده بود تابحال حدود 7 یا 8 میلیون تومان دریافت کرده ام که از حقوق وی کسر و به حسابم واریز میگردد. ضمناً موقعی که قرار شد طلاق توافقی واقع شود من 12 سکه نیز بذل کردم و از باغ نیز گذشتم و در این سالها و ماههای اخیر چه رابطه جنسی چه از جلو و چه از عقب با شوهرم نداشته ایم و تمامی موارد به سالهای گذشته برمیگردد و در طی این سالهای اخیر بویژه پنج سال اخیر هیچگونه رابطه جنسی برقرار نشده است و با مشورتی که با وکیلم انجام دادم مشخص شد که معاینه پزشکی قانونی هیچ نتیجه ای نخواهد داشت زیرا سالها از تماس جنسی گذشته و آثاری باقی نمانده است فلذا حاضر نیستم جهت معاینه از این جهت به پزشکی قانونی معرفی شوم. شوهرم مرا مورد ضرب و جرح و اهانت و بد دهنی قرار میداد و گاهی بچه ها را می زد و زندگی را بهم میزد و بدبینی داشت و مواردی بمن تعهد داد که اکثر آنها را از بین میبرد ولی یکفقره باقی است که در پرونده ارائه کرده ام و از روز اول چندان سازگاری در زندگی ما وجود نداشت و بارها به خانه پدری رفتم که پس از ابراز پشیمانی به زندگی برگشتم ولی رفتار وی ادامه داشت و برای ایراد ضرب مدرکی ندارم و چون در منزل واقع شده است شاهدی وجود ندارد و در مورد اهانت و بد دهنی چون در خفا و منزل واقع شده شاهدی ندارم و موضوع شکایت من در پرونده کیفری که مورد استناد دیوان عالی کشور قرار گرفته راجع به تهدید و اخاذی بوده است یعنی مرا تهدید به قتل میکرد که اگر پول ندهی تو را خواهم کشت که پس از شکایت، شوهرم تعهد داد و سپس من شکایت خود را مسترد کردم که پرونده منجر به قرار منع پیگرد شده است. زوج تجدیدنظرخوانده اظهار داشت در مورد اظهارات و ادعای تجدیدنظرخواه دلائل معتبری وجود ندارد من همسر خودم را دوست دارم و در این مدت مفارقت جسمانی برادرانم و کسان دیگری را جهت برگرداندن وی فرستاده ام ولی جوابی داده نشده است. زوجه در پاسخ به سؤال دادگاه مبنی بر اینکه آیا تجدیدنظرخوانده کسانی را جهت برگرداندن شما فرستاده است یا خیر اظهار داشت نخیر ولی در عین حال اگر کل اهالی شهر اهر را هم می فرستاد من برنمیگشتم زیرا از زندگی با وی متنفر هستم. زوج تجدیدنظرخوانده در پاسخ به سؤال دادگاه مبنی بر اینکه موضوع تعهد شما مبنی بر عدم تنبیه همسرتان چه بوده است اظهار داشت من همسرم را نزده بودم و متن تعهدنامه راکسی دیگر نوشت و من جهت برگشت و سازش همسرم آنرا امضاء کردم. وکیل زوجه تجدیدنظرخواه اظهار داشت دو نفر شهود جهت ادای شهادت در دادگاه حاضر کرده ایم خواستار استماع شهادت آنان هستم که دادگاه ضمن صدور قرار استماع گواهی گواهان در اوراق 238 و 239 پرونده از دو نفر گواه تعرفه شده استماع گواهی بعمل آورد که آقای الف.الف. یکی از گواهان اظهار داشت من با خانواده زوجه آشنا هستم و رفت و آمد دارم که بعضی وقت ها که میرفتم میدیدیم زوجه در منزل پدری است می گفتند اختلاف خانوادگی با شوهرشان دارند ولی من چیزی نمی پرسیدم و خود وی نیز چیزی در مورد اختلافات اظهار نمیکردند شاهد دیگر بنام حسین ن. برادر زوجه اظهار داشت پس از وقوع عقد نکاح بین خواهرم و خوانده پس از مدت اندکی خواهرم بمنزل ما برگشت و علت آنرا پرسیدم گفت شوهرم میگوید صبح من در خانه میمانم تو برو نان بگیر که من آندو را پس از مدتی آشتی دادم رفت و بعداً چندین بار خواهرم به خانه آمد که میگفت ن. او را زده است ولی من زدن و سایر موارد را شخصاً ندیده ام و آخرین بار که حدود 5 سال پیش بود به این عنوان که شوهرم مرا تهدید می کند سپس دادگاه پرونده کیفری کلاسه 930507 را از شعبه اول بازپرسی اهر مطالبه و پس از وصول خلاصه آنرا در صورتمجلس مورخ 94/12/18 منعکس نموده و سرانجام با اعلام ختم رسیدگی بموجب دادنامه شماره 1163 مورخ 94/12/26 خلاصتاً بشرح زیر انشاء رأی نموده است « ... نظر باینکه در جلسه دادرسی مورخ 94/10/2 این دادگاه تجدیدنظرخواه با اشعار به اینکه بعلت گذشت زمان نسبتاً متمادی مراجعه به پزشکی قانونی جهت تشخیص مواقعه غیر متعارف بلانتیجه بوده و از انجام معاینات پزشکی منصرف گردیده است و مودای شهادت شهود تعرفه شده نیز صرفاً حکایت از وجود اختلاف بین زوجین دارد و در رابطه با مسبب آن مطلبی که بر مشاهده و بر جزم و یقین استوار باشد ارائه نشده و منشأ اظهارات آنان بر مسموعات از زوجه اتکاء دارد و پرونده کیفری مورد استناد که تحت شماره 930507 در شعبه اول بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب اهر مطرح و مربوط به شکایت زوج علیه زوج دایر بر توهین، افترا و تهدید بوده در مورخ 1393/5/16 با اعلام گذشت شاکیه خصوصی منجر به صدور قرار موقوفی تعقیب شده و وکیل زوجه اعلام گذشت را تعهد زوج بر عدم تکرار عناوین اتهامی موصوف اعلام نموده است و مراتب حکایت از سازش زوجین در مقطع زمانی 1393/5/16 دارد بنابراین دلیل اثباتی که بیانگر تحقق عسروحرج زوجه ناشی از عملکرد زوج باشد ارائه نشده و اصرار زوجه به طلاق نمی تواند موجد عسروحرج و حق طلاق ناشی از آن برای زوجه شود و زوج نیز در تمامی مراحل رسیدگی ضمن تکذیب مطالب زوجه مخالفت خویش را با طلاق اعلام کرده است و با وصف اینکه داوران زوجین موفق به اصلاح ذات البین نشده اند و داور زوجه به غیر ممکن بودن تداوم زندگی مشترک زناشویی و داور زوج نیز به امکان آن اظهارنظر کرده است و با وصف مراتب صدرالاشعار نظریه داور زوجه از وجاهت و منزلت قانونی برخوردار نمی باشد و چنانچه زوجه در اثر حدوث اختلاف یاد شده در سختی و مشقت واقع باشد این امر با لحاظ امتناع او از تمکین و بازگشت به زندگی مشترک ناشی از عملکرد مشارالیها در خودداری از انجام وظایف شرعی و قانونی ناشی از زوجیت بوده و قابل انتساب به زوج نمی باشد بنابراین تجدیدنظرخواهی را مردود تشخیص داده و با استناد به مواد 358 و بند الف ماده 405 و رعایت ماده 241 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی و ماده 27 قانون حمایت خانواده مصوب 1391 رأی تجدیدنظرخواسته را تأیید مینماید ... »;. دادنامه مزبور در تاریخ 95/1/8 بوکیل زوجه ابلاغ شد و نامبرده در تاریخ 1395/1/26 با تقدیم دادخواست نسبت به آن فرجامخواهی نموده که نسخه ثانی دادخواست به زوج فرجامخوانده ابلاغ واقعی شده ولی لایحه جوابیه ای از ایشان در پرونده ضمیمه نیست. پرونده پس از وصول به دیوان عالی کشور جهت رسیدگی به این شعبه ارجاع گردیده است. دادخواست فرجامی بهنگام شور قرائت میگردد.هیأت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید پس از قرائت گزارش آقای ح. عباسیان عضو ممیز و ملاحظه اوراق پرونده مشاوره نموده چنین رأی می دهد. رأی شعبه دیوان عالی کشورشعبه هشتم دیوان عالی کشوراعتراضات وکیل زوجه فرجامخواه نسبت به دادنامه شماره 1163 ـ 94 مورخ 1394/12/26 شعبه نهم دادگاه تجدیدنظر استان آذربایجان شرقی که در جهت تأیید دادنامه بدوی متضمن حکم به رد دعوی فرجامخواه بخواسته صدور حکم طلاق انشاء گردیده مآلاً وارد بوده و دادنامه فرجامخواسته بلحاظ عدم انطباق آن با دلائل و قرائن موجود در پرونده و موازین قانونی درخور نقض می باشد زیرا زوجه فرجامخواه و وکیل ایشان بشرح دادخواست نخستین و توضیحات بعدی در جلسات دادرسی و لوایح تقدیمی با اشاره باینکه زوج فرجامخوانده در ایام زندگی مشترک نسبت به زوجه ناسازگاری و سوء رفتار و سوء معاشرت مستمر و نیز ارتباط جنسی غیر اخلاقی و غیر متعارف داشته و مقاومت زوجه در قبال این خواسته های غیر متعارف موجب اذیت و آزار و ضرب و شتم او از طرف زوج میگردیده و زوجه بلحاظ اینکه ادامه زندگی مشترک در چنین شرایط و اوضاع و احوال برای او مقدور نبوده در تاریخ 1390/11/10 زندگی مشترک را ترک نموده و از آن تاریخ تاکنون جدا از هم زندگی مینمایند لذا مدعی عسروحرج زوجه در تداوم زوجیت گردیده و صدور حکم طلاق را خواستار شده اند مجموع محتویات پرونده و مدارک و مستندات پیوست آن و اظهارات و مدافعات طرفین و وکیل زوجه در جلسات دادرسی و لوایح تقدیمی دلالت بر این دارد که اولاً: زوجین در تاریخ 76/12/18 با هم ازدواج نموده اند و علیرغم سیزده سال زندگی مشترک و داشتن دو فرزند، زوجه فرجامخواه در تاریخ 1390/11/10 منزل مشترک را ترک نموده و از آن تاریخ تاکنون که متجاوز از چهار سال می باشد جدا از هم زندگی مینمایند و هیچگونه ارتباط عاطفی بین آنان وجود ندارد که این امر و ترک زندگی مشترک در چنین وضعیتی خود قرینه ای بر صحت ادعای زوجه راجع به چگونگی روابط زناشوئی و نحوه رفتار زوج با ایشان که معمولاً هم این ارتباط خاص زناشوئی فقط برای طرفین معلوم و آشکار بوده ولی برای دیگران حتی سایر اعضاء خانواده مکتوم و پنهان است می باشد. ثانیاً: در توافقنامه بدون تاریخ پیوست دادخواست بدوی که جهت رفع اختلافات ناشی از زندگی زناشویی بین زوجین تنظیم و بامضاء آنان و عده ای شهود رسیده است در بند 2 این توافقنامه، زوج فرجامخوانده متعهد به عدم تنبیه بدنی همسرش شده است این تعهد ایشان مدلل میدارد که تنبیه بدنی زوجه از طرف ایشان مسبوق به سابقه بوده والا موجبی برای تعهد به عدم انجام آن نبوده است که خود دلیلی بر سوء رفتار زوج نسبت به زوجه در ایام زندگی مشترک خواهد بود. ثالثاً: آقای دکتر ف.ر. روانشناس در پاسخ به استعلام مرجع قضائی طی گزارش مورخ 92/10/9 نتیجه دو جلسه مشاوره با زوجین در تاریخ های 92/5/6 و 92/5/30 را چنین اعلام نموده که زوج در جلسات مشاوره رفتارهای خشونت بار خود را قبول کرده و خود را مسبب این گرفتاریها دانسته و اذیت ها و بدبینی هائی را که در مورد همسرشان اعمال کرده اند به عهده گرفته اند و زوجین تفاهم اخلاقی و رفتاری ندارند و نگرش هایشان متفاوت و خواسته هایشان بسیار دور از هم است و ادامه زندگیشان به این منوال امید آفرین نیست که مفاد گزارش پزشک روانشناس موید صحت و درستی مراتب ادعائی زوجه می باشد. رابعاً: با وجود اینکه زوجه فرجامخواه بموجب دادنامه شماره 626 مورخ 1391/5/10 شعبه اول دادگاه حقوقی شهرستان اهر به تمکین از زوج محکوم گردیده معهذا صدور حکم تمکین نه تنها موجب رفع کدورت و اختلاف بین طرفین و مراجعت زوجه به زندگی مشترک نگردیده بلکه متعاقب حکم تمکین صادره زوجین متفقاً در تاریخ 1391/6/15 با تقدیم دادخواست به مرجع قضائی صدور گواهی عدم امکان سازش جهت اجرای صیغه طلاق توافقی را خواستار گردیده اند و در متن این دادخواست اعلام داشته اند که در طول مدت زندگی مشترک، با عدم تفاهم اخلاقی همدیگر مواجه بوده و ادامه زندگی به این کیفیت به مصلحت نبوده و مفاد آن بیش از محاسن آن می باشد که مفاد این دادخواست عدم وجود تفاهم اخلاقی فیمابین زوجین در ایام زندگی مشترک و نیز این حقیقت که ادامه زندگی مشترک به مصلحت طرفین نبوده را مدلل میدارد. خامساً: مفاد نظریه مورخ 1393/6/8 اولیه اداره پزشکی قانونی اهر و نظریه بعدی کمیسیون پزشکی قانونی استان آذربایجان شرقی (اوراق 114 و 121 پرونده) حاکی از ابتلا زوج به اختلال شخصیت پارانوئید (نگرش بدبینامه) می باشد که این وضعیت روحی نامبرده می تواند در نحوه اعمال و رفتار او موثر و موجب سوء رفتار ایشان نسبت به زوجه بوده باشد. سادساً: در پرونده کیفری کلاسه 930507 شعبه اول بازپرسی اهر که خلاصه آن در صورتمجلس مورخ 94/12/18 منعکس گردیده و مربوط به شکایت زوجه علیه زوج دایر بر تهدید و توهین و افترا و مطالبه وجه بوده دو شاهد تعرفه شده گواهی داده اند که زوج در جلو درب ساختمان شورای حل اختلاف زوجه را دنبال نموده و نسبت به او فحاشی و ناسزا و تهدید و هم چنین مطالبه وجه کرده است و این پرونده پس از تعهد کتبی مورخ 93/5/9 مبنی بر اینکه منبعد هیچگونه مزاحمت و تهدیدی نسبت به زوجه نداشته باشم و مطالبه پولی از وی ننمایم و نیز با اعلام گذشت و رضایت زوجه شاکیه منتهی به صدور قرار موقوفی تعقیب شده است و صرف گذشت زوجه از شکایت کیفری اش، موجب توجیه عمل ناپسند و مجرمانه زوج از حیث توهین و تهدید و افترا و مطالبه وجه من غیر حق آنهم در مرئی و منظر و ملاعام که مورد تأیید و تصدیق گواهان قرار گرفته نخواهد بود خصوصاً در شرایطی که پرونده طلاق بین طرفین مطرح و زوجه متقاضی طلاق بوده و زوج بجای اینکه در جلب رضایت زوجه نسبت به او ابراز علاقه و محبت نماید مبادرت به چنین عمل ناشایست و ناپسندی نموده و با این رفتار غیر اخلاقی و غیر قانونی خود عملاً موجبات تشدید کدورت و اختلاف را فراهم ساخته است. سابعاً: با وجود اینکه درخواست طلاق سابق زوجه بموجب آراء صادره محکوم به رد اعلام شده، تقدیم دادخواست طلاق مجدد در پرونده حاضر خود قرینه ای بر شدت و عمق اختلافات طرفین و لاینحل بودن آن و غیر مقدور بودن زندگی مشترک بین طرفین می باشد. ثامناً: اعلام گذشت و بذل باقیمانده مهریه وصول نشده و انصراف از سایر حقوق ناشی از زوجیت در قبال طلاق از طرف زوجه فرجامخواه که رقم قابل توجهی محسوب بوده خود اماره قضائی بر کراهت او نسبت به زوج و استیصال ایشان در تداوم زوجیت بوده که برای رهائی خود از این وضعیت غیر قابل تحمل حاضر به بذل این حقوق خود در قبال طلاق گردیده است بنابراین مجموع دلائل و قرائن و امارات مذکور مبین آنستکه زوج نسبت به زوجه دارای سوء اخلاق و سوء رفتار و سوء معاشرت بوده و این امر موجب حدوث اختلاف عمیق و شدید و مآلاً موجب افتراق جسمانی و عاطفی طویل المدت بین طرفین گردیده و علاوه بر اینکه داوران منتخب توفیقی در رفع اختلافات طرفین و برقراری صلح و سازش بین آنان بدست نیاورده اند که حسب قرائن موجود در پرونده هم هیچ امیدی در رفع کدورت و اختلاف و کشمکش بین طرفین نبوده و با ادامه این وضع، خطر وقوع در گناه خواهد بود فلذا با توجه به شقاق بوجود آمده بین زوجین که بهر انگیزه و دلیلی هم بوجود آمده باشد اثرات سوء آن بر روحیه زوجه و تحقق نفرت او نسبت به زوج قابل انکار نبوده و نمی توان دوام شقاق و اختلاف را امری ساده و بی اهمیت تلقی نمود و نیز ممکن نشدن صلح و سازش بین طرفین و اوضاع و احوال حاکم بر روابط آنان، ادامه این وضعیت عرفاً و نوعاً برای زوجه مشقت بار و تحمل ناپذیر بوده و موجب عسروحرج وی خواهد بود که بحکم قواعد فقهی لاضرر و لاحرج، اعمال قاعده الحاکم ولی الممتنع جهت وقوع طلاق و رهائی زوجه از این وضعیت ضرورت قانونی دارد و از این رو درخواست طلاق زوجه فرجامخواه با توجه به قواعد فقهی مزبور و مقررات ماده 1130 قانون مدنی و قسمت اخیر تبصره الحاقی به آن، قانونی و موجه می باشد و بدین لحاظ دادنامه فرجامخواسته که بدون توجه بمراتب مرقوم در فوق انشاء گردیده بلحاظ عدم انطباق آن با دلائل و قرائن موجود در پرونده مخدوش بوده و قابلیت ابرام را ندارد فلذا مستنداً به قسمت اخیر بند 5 و بند 2 ماده 371 و بند ج ماده 401 قانون آیین دادرسی مدنی ضمن نقض آن رسیدگی مجدد به شعبه همعرض دادگاه محترم صادر کننده رأی منقوض ارجاع میگردد تا با توجه به محتویات پرونده و استدلال مرقوم در فوق نسبت به صدور رأی مقتضی اقدام نماید. رئیس شعبه هشتم دیوان عالی کشور: ح. عباسیان مستشاران: سیروس کیقبادی - مسعود کریمپورنطنزی |